من در سال 1317 در دامنۀ کوه همیشه برفپوش الوند، در شهر زیبای همدان، در یک خانوادۀ آشوری تبار زاده شدم. از همان آغاز جوانی بکار راهسازی پرداختم، کار راهسازی زمینه یی فراهم آورد تا با کران تا کران سرزمین زیبای ایران آشنا شوم، کوهها و دره ها و رودها و چشمه سارها و کویرها و مردمان گوناگون، خرده فرهنگها و گویش های گوناگون، گلها و جانوران و زیستبوم سرزمینی که در آن زاده شده بودم را به درستی بشناسم.
از روزگار نوجوانی به فرهنگ و ادب ایرانزمین گراییدم و به شاهنامۀ فردوسی و گاتهای زرتشت دلباختم.
کار نوشتن را در نیمه راه زندگی با نگاهی هستی شناسانه به نمادهای سه گانۀ [سر آدمی – بال شاهین – و پیکر تنومند گاو] در تندیس با شکوه « گاو بالدر» آغاز کردم.
این نبیگ پیش از خلالوش اسلامی در تهران به چاپ رسید و در همان نخستین ماههای پس از پخش، نایاب و در پی خلالوش اسلامی توان چاپ دوم نیافت.
برگردان « تاریخ ادبسار آشوری» بزبان پارسی، و « آشور از آغاز تا به امروز»، باز هم بزبان پارسی، دو نوشتار کلان دیگری بودند که در گرماگرم خلالوش اسلامی و پیایندهای بدهنجار آن همراه با بسیاری از دیگر نوشته های من از میان رفتند.
از نخستین سال روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران، با شناختی که از درونمایۀ دینهای ابراهیمی داشتم، با نام سپنجی «هرمز رسام» دست بکار روشنگری شدم. نخستین نوشتار من در این زمینه، در سال 1358 کوچی زیر نام « اسلام اسلام است، راستین و دروغین ندارد!» سر و سدای بسیار برانگیخت و شمار بزرگی از هم میهنانم را به دشمنی با من برانگیخت!..
دومین نوشتارِ روشنگرانۀ من زیر نام: « از سیف الله تا روح الله» سرو سدای بیشتری بر پا کرد و دشمنان بیشتری را رو در روی من گذاشت. سیف الله پاژنامی بود که پیامبر مسلمانان به خالد بن ولید (خونریزترین و تبهکارترین سردار اسلام) داده و او را شمشیر الله نامیده بود.
دیری نپایید که نویسندۀ آن رشته نوشتارها شناخته شد، و من ناگزیر در سال 1990 خان و مان رها کردم و با از دست دادن دسترنج سالهای دراز کار و کوشش خود به سیدنی استرالیا گریختم، جایی که نوشتارهای من بچاپ رسیده بودند.
از نخستین هفتۀ رسیدنم به سیدنی، یک رشته گفتارهای هفتگی در یگانه رادیوی پارسی زبان سیدنی زیر نام «کندوکاوی در شاهنامه و اوستا» را آغاز کردم.
در سال 1992 برای نخستین بار در برون از مرزهای میهن جشن مهرگان را در یک تالار با شکوه با بیش از دو هزار تن از میهمان ایرانی و دیگر شهروندان استرالیا برگزار نمودم.
در سال 1993 بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا را پایه ریزی کردم. ( نگاه کنید به کارنامۀ بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا).
در سال 1998 کانون فرهنگی گیلگمش The Gilgamesh Cultural Center را بنیاد گذاشتم.
کار کانون فرهنگی گیلگمش آنچنان بالا گرفت که در سال 2000 سرپرستی دانشگاه سیدنی برگزاری جشن سد و پنجاهمین سال بنیادگذاری آن دانشگاه را یه این کانون واگذاشت. تندیس بزرگ گیل گمش به بلندای 40/2 سانتیمتر از سوی این کانون بر زمین دانشگاه سیدنی بالا بر افراشت.
درسال 2012 فرهنگستان جهانی کورش بزرگ
Cyrus the Great International Open Academy
را در دو کلان شهر بزرگ جهان[ نیویورک و سیدنی] پایه ریزی کردم. و در همان سال دانشگاه کورش بزرگ Cyrus University را در استان کالیفرنیا به ثبت رساندم.
از سال 2017 دست بکار نوشتن یک گاهشمار ایرانی شدم که هنوز هم دنباله دارد، پس از هزار و چهارسد سال چیرگی تازیان بر ایران، بجای پرداختن به زایش و میرش تبهکاران ایرانسوز، برای نخستین بار در این گاهشمار به جشن ها و شادروزهای ایرانی و زندگینامۀ بزرگان ایران ورخدادهای کلان در کارنامۀ ایران و جهان پرداخته ام . این گاهشمار هم اکنون از راه Application فرادست جویندگان دانش جا گرفته است.
«واژه نامۀ پارسی» من با بیش از دهها هزار واژۀ تازی و برابرهای پارسی آنها در کالیفرنیا از سوی شرکت کتاب بچاپ رسید.
« زرتشت چه می گوید» یکی دیگر از نوشتارهای من بود که در پنجهزار نسخه فرادست دوستاران زرتشت جا گرفت .
از چند سال پیش دست بکار نوشتن دانشنامه یی زیر نام «فرواک» هستم، در این دانشنامه چگونگی کاربرد واژگان پارسی در شاهنامه و دیگر بنمایه های ادب ایران را نشان داده ام ، بسیار شادمانم که .پیش از خاموش شدن چراغ زندگانی این کار کلان را به فرجامی خوش رساندم