در اوستا و سنسکریت و پارسی باستان «اَسمَن» و «اَسَن» به چَم سنگ است و از آنجا سپهر را سنگ گونه می پنداشته اند، آن را بدین نام خوانده اند. در پهلوی «اَسمان» آمده و در پارسی، گذشته از آسمان، در همکردهایی چون آسیاب، باد آس، دست آس، خرآس و جز آن نیز ریشۀ این واژه را می بینیم.
آسمان همچنین نام ایزد نگاهبان سپهر است که چندین بار در اوستای نو سخن از ستایش او رفته و روز بیست و هفتم ماه به نام او خوانده شده است. اوست که دارایی می بخشد و در نبرد با اهریمن، کار دشوار زندانی کردن اهریمن و دیوان را به او سپرده اند. و «آگاهی پرهیزگاران» سواره و نیزه در دست، بیرون از آسمان ایستاده است تا آسمان را در پیکار با اهریمن یاری برساند.
در بخش دوم از اساتیر ایران «در بارۀ آفرینش مادی» به کوشش زنده یاد مهرداد بهار می خوانیم:
« نخست آسمان را آفرید، روشن، آشکارا، بسیار پهناور و به شکل تخم مرغ و از «خُماهن» که هست گوهر الماس نر، سر او به روشنی بیکران پیوست. او آفریدگان را همه در درون آسمان بیافرید، چونان دژی و بارویی که آن را هر افزاری که برای نبرد بایسته است، در میان نهاده شده باشد، یا مانند خانه یی که هر چیز در آن نماند. بُن پایۀ آسمان را آنچند پهناست که آن را درازاست، او را آنچند درازاست که او را بالاست، او را آنچند بالاست که او را ژرفاست. با اندازه هایی برابر، متناسب و بیشه مانند. مَینُوی آسمان که اندیشمند و سخنور و کنشمند، و آگاه و افزونگر و برگزیننده است. دفاع طولانی بر ضد اهریمن را پذیرفت، که نگذاشت به جهان تاریکی باز تازد. مَینُوی آسمان چونان گُردِ ارتشتاری که زره پوشیده باشد تا بی بیم از کار زار رهایی یابد، آسمان را بدان گونه بر تن دارد.
او [=هُرمَزد] به یاری آسمان شادی را آفرید. بدان روی برای او شادی را فراز آفرید که اکنون که آمیختگی است، آفریدگان به شادی در ایستند. سپس، از گوهر آسمان آب را آفرید به اندازه یی که اگر مردی دو دست بر زمین نهد و به دست و پای رود، آنگاه آب تا شکم او بایستد، بدان بلندی آب بتاخت. او به یاری آن آب، باد و باران را آفرید که مه، ابر بارانی و برف است. سدیگر، از آب زمین را گرد، دور گذر، بی نشیب و فراز آفرید، درازا با پهنا و پهنا با ژرفا برابر آن را درست میان این آسمان جا داد...
آسمان در شاهنامه:
داستان کیومرس:
کی نامور سر سوی آسمان
برآورد و بدخواست بر بدگمان
در پادشاهی هوشنگ:
بیامد سیه دیو با ترس و باک
همی به آسمان بر پراگند خاک
در داستان ضحاک:
ترا باد پیروزی از آسمان
مبادا بجز داد و نیکی گمان
رزم فریدون با ضحاک:
طلسمی که ضحاک سازیده بود
سرش به آسمان بر فرازیده بود
در سپهر دین باوری، جهان بالا، درگاه ورجاوند خداوندی. جایگاه فرشتگان. جهان سپنتا. هریک از اشکوبه های هفت گانۀ فلک است.
آسمان روز
روز بیست و هفتم از گاهشمار اوستایی آسمان نام دارد . در این گاهشمار هر یک از سی روز ماه بنام یکی از امشاسپندان یا ایزدان نامیده می شود:
نام اهورامزدا خداوند جان و خرد، و نامهای شش امشاسپند و بیست و چهار ایزد، نامهای این سی روز و چیدمان آنها چنین است:
1 - هُرمَزد 2- بهمن 3- اردیبهشت 4 - شهریور 5 – سپندارمذ 6-خرداد 7- اَمِرداد 8- دی به آذر 9 - آذر 10- آبان 11- خورشید 12- ماه 13- تیر 14- گوش 15- دی بمهر 16- مهر 17- سروش 18- رشن 19- فروردین 20- بهرام 21 - رام 22- باد 23- دی بدین 24- دین 25- اَرد 26- ارشتاد 27- آسمان 28- زامیاد 29- مهراسپند 30- اَنیران
هرگاه که نام روز با نام ماه برابر می شد آن روز را جشن می ساختند: دومین روز از ماه بهمن [جشن بهمنگان] بود، سومین روز از ماه اردیبهشت [جشن اردیبهشتگان] – چهارمین روز از ماه شهریور [جشن شهریورگان] – پنجمین روز از ماه اِسپَند [جشن اِسپَندگان] ششمین روز از ماه خُرداد [جشن خُرداد گان]- هفتمین روز از ماه اَمُرداد [جشن اَمُرداد گان] – نهمین روز از ماه آذر [جشن آذرگان] – دهمین روز از ماه آبان [جشن آبانگان] – سیزدهمین روز از ماه تیر[جشن تیرگان]– شانزدهمین روز از ماه مهر[جشن مهرگان] – نوزدهمین روز از روز فروردین [جشن فروردینگان] بود.
مه بهمن و آسمان روز بود
که بختم بدین نامه پیروز بود
فردوسی
آسمان روز، ای چو ماه آسمان
باده نوش و دار دل را شادمان
جان ز باده شاد کن زيرا که عقل
باده را بيند همی شادی جان
هر زمان باده خور ای تازه چو گل
تازه کن شادی به باده هر زمان
شکر جوی از جود خورشيد ملوک
مدح خوان در صدر سلطان جهان
تا تو را گردد جهانی شکر گوی
تا تو را باشد جهاني مدح خوان
مسعود سعد سلمان