در گرامی نامۀ اوستا، «اَغَرئِرسَ» به چَم (دارندۀ گردونۀ پیشتاز) نام پسر پشنگ و برادر افراسیاب، شاه توران است که در بسیاری از جاها با فروزۀ «نَرَوَ» Narava به چَم: ( نر، دلیر، مرد، پهلوان) از او یاد شده است. برخی از پژوهشگران «نَرَوَ» را نام خانوادگی اغریرس دانسته و پیوندی میان او و افراسیاب ندیده اند.
در اوستا و دیگر نوشته های دینی ایرانیان، از این سردار تورانی همواره به نیکی سخن رفته و بدو درود فرستاده شده است. در پهلوی او را «گُوپَت شاه» یا «گُوبَد شاه» خوانده اند. برابر گزارش بندهشن، اغریرس در شمار جاودانگان دین زرتشتی است.
در گزیده های زادسپرم آمده است که گاو اساتیری «هَدَیوش» در بارویی آهنین به سرداری «گوبَد شاه» نگاهداری می شود. این همان گاوی است که در پایان نبرد هُرمَزد و اهریمن در هزاره دوازدهم، سوشیانت برای ساختن خوراکی بنام «اَنوش» که مردمان بخورند و نامیرنده شوند، او را می کشد. فروزه یا برنام «گُوپت» یا «گُوبَد» که در پهلوی جانشین نام اغريرس شده، به چَم «گاوبان» یا «نگاهبان گاو» و برنام اغریرس است که در استوره خویشکاری وی به شمار آمده است.
در بندهشن و دادِستانِ دینی هم از کشوری به نام «سَوکَوَستان» در نزدیکی رود دایتیا در ایرانویج نام برده شده که آن را «گُوپَت» هم می گفته اند و اغريرس پسر پَشنگ و برادر افراسیاب بر آن فرمانروایی داشته و بدان انگیزه «گُوپَت شاه» خوانده شده است.
چنین پیداست که این گفتاورد، از ساخته های نوین باشد، آنچه که در گزیده های زادسپرم آمده ریشه اساتیری کهن تری دارد.
در شاهنامه اغريرس سپهدار لشکر توران است و وارون برادر دیگرش گرسیوز مهربان، و دوستدار ایرانیان است.
خودِ نامواژۀ «اغریرس» ، از دو بهر ساخته شده است، بهر نخستِ آن «اَغرَ» به چم « جرگۀ یکم»، و بهر دوم «رَسَ» به چم گردونه، همکرد این دو واژه می شود: « کسی که گردونۀ خویش را پیشاپیش می برد» یا « دارندآ گردونۀ پیش رونده». ولی اگر بهر دوم را «اِرِسِ» که به چم (خِرَد) است، یا «رِسی» که به چم(کردار) است بگیریم، آنگاه «دارندۀ خرد برتر»، یا «دارنده کردار بر تر» خواهد بود. به نگر می رسد که آرش دوم با منش اغریرس هماهنگی و همسازی بیشتری دارد. زیرا با نگرش به آنچه که در بارۀ اغریرس در شاهنامه آمده، او را به خوبی دارای خرد و کردار برجسته می نمایاند.
چو شد ساخته کار جنگ آزمای
به کاخ آمد اغریرسِ رهنمای
چنین گفت اغریرسِ هوشمند
که گر بارمان را رسد زین گزند
چو اغریرسِ پُر هُنر آن بدید
دل اندر بر او یکی بر دَمید
اگر بیند اغریرس هوشمند
یکی بستگان را گشاید ز بند
چنین گفت اغریرس پُر خِرَد
کزین گونه چاره نه اندر خورَد
گرانمایه اغریرس نیک پی
سپه را ز آمُل گذارد به ری
چو از کار اغریرسِ نامدار
خبر شد سوی زال سام سوار
کوتاه شدۀ آنچه که دربارۀ «اغریرس» در شاهنامۀ فردوسی آمده چنین است: در روزگار پادشاهی نوذر، اغریرس هنگامی که پی برد پدرش پشنگ، برادرش افراسیاب را به جنگ با ایرانیان برانگیخته است، با دلی پر اندیشه به نزد پدر می رود و او را از کین جویی با ایرانیان زنهار می دهد. ولی پشنگ که دل به کین جویی نهاده بود اندرز پسر را نمی پذیرد.
افراسیاب به ایران لشگر می کشد، سپاهیان ایران را در هم می شکند و نوذر را می کشد. گروهی از پهلوانان ایران که در این جنگ گرفتار تورانیان شده بودند در پیامی از اغریرس در خواست یاری می کنند. اغریرس که جوانمرد و خردمند و راد بود، ایرانیان را از بند می رهاند و از آمل به ری می رود.
افراسیاب هنگامی که از کار اغریرس آگاه می شود خشمگنانه بر او خروش بر می کشد که: مگر نگفته بودم ایرانیان را بکشی؟ میدان جنگ جای خردورزی و هوشمندی نیست، اینجا کشتارگاه است، مرد جنگی را با خرد کاری نیست، کین توزی و خردورزی هرگز با هم نیامیزند، تنها در جنگ است که آبرو به دست آید. اغریرس در پاسخ این سخنان درشتناکِ افراسیاب به او می گوید:
هر آنگه کت آمد به بد دست رَس
ز یزدان بترس و مکن بد به کس
که تاج و کمر چون تو بیند بسی
نخواهد شدن رام با هر کسی
چو بشنید افراسیاب این سَخُن
نه سر دید پاسخ مر آن را نه بُن
یکی پُر ز آتش یکی پُر خِـــــــــرد
خِـــــــرد با سر دیــــــــو کی در خورد
سپهبد برآشفت چون پیل مست
به پاسخ به شمشیر یازید دست
میان برادر به دو نـــــــــــــــــــــیم کرد
چنان نیک دل شد هشیوار مرد
اغریرس دوم
اغریرس نام یکی از سرکردگان سپاه افراسیاب در چنگ با کیخسرو بود. از او یکبار در جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب هنگام لشگر آراستن کیخسرو یاد شده است که چهل هزار سوار داشت. گویا این اغریرس بازماندۀ اغریرس برادر افراسیاب باشد.
واپسین سخن اینکه «اغریرس» باید با «س» نوشته شود، کسانی که آن را با «ث» می نویسند، کار فردوسی بزرگ در پاسداری از زبان پارسی و گرامیداشت فرهنگ ایرانشهری را پاس نمی دارند.