گل داوودی نماد شهریورگان
شهریور در پارسی امروز دگرگون شدۀ واژۀ اوستایی «خشَترَوَیریه» یا «خشترا Khshathra» از ریشۀ (خشَی Khshai) به چِم توانمندی است، و پنجاه و پنج بار در سرودهای اشو زرتشت ورجاوند بکار رفته و ترزبانان آن را: فرمانروایی بر خویشتن – پادشاهی خداوندی – شهریاری دلخواه – شهریاری آرمانی – توانایی مینوی- - فرمانروایی اندیشه – نیروی خواست و کوشش – کشور بر گزیدۀ اهورایی - نیروی سروری – نیروی هماهنگی – و آرمان شهر گزارش کرده اند .
این واژه با هر یک از آرش های یاد شده دانسته شود نشان نیروی سازندگی – نوشوندگی- پیش برندگی، و از دیدگاه روانشناسی نشان منش والا و بزرگواری است.
خشَترَوَیریه در سرودهای اشو زرتشت ورجاوند یکی از پرتوهای «مزدا اَهورَه»، و در اوستای نو یکی از امشاسپندان، و در گروه سه گانۀ امشاسپندان نرینه ( بهمن ، اردیبهشت، شهریور) است که نماد پدر خدایی اَهورَه مزدا به شمار می روند، سه امشاسپند دیگر ( خُرداد، اَمُرداد و سپندارمذ) نماد مادرخدایی اَهورَه مزدا هستند. شهریور در جهان مَینُو نماد شهریاری و فرمانروایی شکوهمند اَهورَه مزدا، و در گیتی نگاهبان توپالها[فلزات] و پاسدار فَرّ و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان است. او را مَینُوی مهربانی و جوانمردی هم گفته اند.
فرزانه کیخسرو کشاورز در نامۀ ارجمندی بنام: «مزدا خدا نیست بُنیان آفرینش است» آنرا به چم کردار نیک دانسته و می نویسد:
« ... در ترجمۀ مترجمان از خشترا یک معنی یا مفهوم روشن که هماهنگ با سایر واژه های کلیدی در جهت هدف زرتشت باشد دیده نمی شود ، ولی با مراجعه به کاربرد آن در گاتها می بینیم که خشترا پیوستگی و شباهت زیادی به وهومن[= اندیشه نیک] دارد به این صورت که:
در میان واژه های کلیدی تنها «مَنَ» [=اندیشه] و خشترا دارای صفت وهو[=خوب] هستند، به گفتۀ دیگر وهو[= خوب] صفتی است که تنها برای مَنَ[= اندیشه] و خشترا بکار رفته است .
در بین واژه های کلیدی تنها مَنَ[= اندیشه] و (خشَترا ) هر کدام چهار صفت دارند، دیگران یا هر کدام یک صفت دارند یا بدون صفت بکار رفته اند .
از لحاظ اهمیت و ارزشی که زرتشت برای واژه های کلیدی قائل شده (خشترا) بلافاصله بعد از وهومن [= اندیشه نیک] قرار دارد.
سه نکته یی که در بالا بیان شد بستگیِ مَنَ [= اندیشه] و [خشترا]را می رساند، اندیشه چون از مغز بشر سرچشمه می گیرد خشترا نیز که با آن بستگی دارد از وجود بشر سرچشمه می گیرد.
وهومن [= اندیشۀ نیک] اگر در مغز بشر باقی بماند در حکم نبود است، برای اینکه بود گردد باید بکار گرفته شود . خشترا چون با وهومن[= اندیشه نیک] بستگی دارد بنابراین کاری است که وهومن [اندیشه نیک] را ظاهر می سازد و آن را به مرحلۀ عمل در می آورد.
با توجه به نکات بالا خشترا کاری است که مبتنی بر وهومن[= اندیشه نیک] می باشد چنین کاری به (کردار نیک) تعبیر می شود.
در ترجمۀ مترجمان از خشَترا عبارت(کردار نیک) وجود ندارد ولی مفاهیم آن وجود دارد مانند خدمت به مردم ، خدمت به همنوع ، آباد سازی و نظایر آنها.
گرچه در گاتها واژه یی برای کردار هست ولی چون با پیشوند (وهو) بکار نرفته معلوم می شود که آن کار روزانه است که مبتنی بر اندیشه خوب و بد نمی باشد، فقط خشترا است که مانند مَنَ [=اندیشه] با پیشوند (وهو) بکار رفته و کاری است که فقط مبتنی بر وهومن[= اندیشۀ نیک] است.
دکتر علی اکبر جعفری در گزارش « خشَترا » در « استوت یسن» می نویسد:
«.. واژۀ شهر به معنی آبادی بزرگ که دارای سروسامان تمدن باشد یا به معنی کشور از همین خشَترا است. در اوستا و سنسکریت به مفهوم شهریاری و فرمانروایی می باشد.
در گاتها این، آن شهریاری است که مردم جهان آن را از روی بینش و دانش و فرهنگ و هنر خویش برگزینند و بنیاد گذارند و بگردانند برای همین هم آن را « خشَتَروئیریَه Khshathra Vairya » یا شهریاری بر گزیدنی گفته است.».
فردوسی بزرگ در بارۀ شهریور گفته است:
چو شهریورت باد پیروزگر به نام بزرگی و فر و هنر
در گرامی نامۀ بُندهش که از نامه های کهن ایرانی است، ایزد خور– ایزد مهر – ایزد آسمان همکاران خشتریور و دیوی بنام سئوُروَ Saurva (دیو آشوب و تباهی) دشمن اوست
در گاهشمار مزدایی ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه بنام او و روز چهارم از ماه شهریور« جشن شهریورگان» است .
ابوریحان بیرونی در باره این شاد روز بزرگ ایرانی نوشته است:
«... و چون باز دو نام با هم توافق کردند آنرا شهریورگان نامند و معنای این لفظ دوستی و آرزوست و شهریور فرشته یی است که به جواهر هفتگانه که طلا و نقره و دیگر فلزات که قوام صنعت و دنیا و مردم بدان است موکل است.
زادویه گفته است که این روز را «آذرجشن» هم می گویند و این روز برای آتش هایی که در خانه های مردم است عید است و این عید در قدیم آغاز زمستان بوده و در این عید آتش های بزرگ در خانه ها می افروختند و عبادت خداوند و ستایش او را زیاد می نمودند و برای صرف غذا و دیگر شادمانیها برگرد هم جمع می آمدند. می گویند که این آتش را برای رفع سرما و یبوستی که در زمستان حادث می شود می افروختند و می گفتند انتشار حرارت چیزهایی را که برای نباتات زیان آور باشد دفع می کند».
چند یاد آوری:
* هر یک از جشن های ایرانی در یکی از گروههای: جشن های ماهانه، جشن های سالانه، جشن های آب، جشن های آتش، گهنبارها و جشن های پراکنده جا می گیرد. شهریورگان مانند مهرگان – آذرگان – سده و جشن سوری از «جشنهای آتش» است. جشنهای آتش با افروختن آتش آغاز می شوند.
* واژۀ(جشن) برآمده از بُن واژۀ « یَسنَ Yasna » در زبان اوستایی به چم ستایش و پرستش است.
* فرهنگ جشن ساز ایران به دستاویزهای گوناگون جشنی در پی جشن پدید آورده است تا از سنگینی بار زندگی بکاهد و روزگار را به کام مردمان خوش بگرداند. در گسترۀ چنین بینشی است که در داستان آفرینش ایرانی نخستین پدیده یی که هرمزد می آفریند«شادی» است تا همۀ آفریدگان به شادی در ایستند، باز در همین راستاست که شاهنشاه داریوش بزرگ در سنگ نبشتۀ خود در گنجنامه می نویسد:
« خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید..»
سنگ نبشته ی شاهنشاه داریوش بزرگ در گنج نامه ی بر دامنه کوه الوند در همدان
در هستی شناسی ایرانی آدمی دستیار خدا در کار آفرینش دانسته می شود، نه بنده ی خدا، آدمی برای این آفریده شد تا با کار و کوشش، در پرتو خرد و اندیشه ی نیک زمین را جشنگاهی بسازد برای خود و برای آب و خاک و گیاه و جانور و برای همه ی دیگر باشندگان روی آن. از آنجایی که جهان هستی درگیر یک نبرد کیهانی نیک و بد است، بزرگترین خویشکاری آدمی نبرد با زشتی ها و اندیشه های اهریمنی است، در این هستی شناسی هر کس با انجام کار نیک روزانه، در نبردی سنگین به سود نیروهای اهورایی است. پزشک و پرستاری که بیماران را درمان می بخشند، به نبرد با دیو بیماری برخاسته اند، کشاورزی که تخم بر زمین می پاشد و با کار و کوشش آن را ببار می نشاند، در رزمی آشتی ناپذیر با دیو گرسنگی است، آموزگاری که در دبستان در کار دانش پراکنی است ، در نبردی سنگین با دیو بی دانشی است، زن و شوهری که در پرتو مهر و پیمانداری در سامان بخشیدن به کانون خانواده می کوشند، در نبردی پیروزگر با دیو بی سرو سامانی و پریشان روزگاری اند. نخستین بایستگی رزمندگان این است که خود را به نیروهای تنی و روانی آراسته بگردانند تا در این آوردگاه نیک و بد، کامروا و پیروزگر باشند. بگفته ی فردوسی بزرگ:
ز نیرو بود مرد را راستی زسُستی کژی زاید و کاستی
چنین نیرویی جز از راه جشن و شادمانی و شاد زیوی بدست نخواهد آمد. از این روست که فرهنگ جشن ساز ایران، میدان رزم را با میدان بزم این همان دانسته است، تا در رزم خوان بزم بگسترانی و در گرماگرم بزم، با هرگونه زشتی برزمی .
شهریورگان بر همه ی دوستداران فر و فرهنگ ایرانشهر فرخنده باد