نامی یکی از شهرهای باستانی ایران.
در گزارش نامهای پیشین این شهر باستانی سخنان بسیار در میان است، برخی نوشته اند که در روزگارانی بسیار دور، برای جلوگیری از تاخت و تاز کوه نشینان، یک دژِ استوار در کوهستان های شمالی، و دژ استوار دیگری در جای کنونی قزوین ساخته شد. یکی را «دژ بالا» و آن دیگری را «دژ پایین» نام دادند، با گذشت زمان، نام «دژ پایین» به ریخت «دژپین»، «گژوین» و سپس «کشوین» در آمد.
در روزگار شاپور ذوالاکتاف یک دژ نیرومند - در جای همان دژ – ساخته شد و کشوین نام گرفت، و پس از اسلام، به شیوۀ تازی گویان، قزوین شد.
گروه دیگری گفته اند «کزوین» همکرد دو واژه «کزو» به چم پِسته، و «ین» به چم شهر[=شهر پسته] بوده و سپس به شیوۀ تازی گویان قزوین شده است.
محمود کاشغری زبانشناس، پژوهشگر و گردآورنده رساترین فرهنگ لُغت ترکی، در «دیوان لغات الترک» که در سدۀ یازدهم زایشی گردآورد، درباره قزوین نوشته است:
«قاز نام دختر افراسیاب است و اوست که شهر قزوین را بنا کرده است، اصل آن (قاز اوینی Qaz oyuni ) است یعنی جای بازی قاز. زیرا که او آنجا سکونت داشت و بازی می کرد. و از این معنی است که قزوین را از سرزمین های ترک شمرده اند (برگردان دکتر محمد دبیر سیاقی)
در نوشتارهای کُهن یونانی از قزوین با نام «راژیا»، ولی دیگر مردم اروپا با نام «آرساس» یا «آرساسیا» از آن یادکرده اند.
اشکانیان این شهر را با نام پایه گذار آن «اردپا» میخواندند، و ساسانیان آن را «کشوین» [= سرزمینی که نباید از آن روی گرداند] گفتند.
در برخی دیگر از نوشتارهای کهن «قسوین»[=شهر استوار و نیرومند] گزارش است.
برخی از کارنامه نویسان و باستان شناسان روزگار نو، «قزوین» را تازی شدۀ «کاسپین» میدانند و بر این باورند که «کاسپی ها »که در کرانه های دریای کاسپین میزیستند شهر قزوین را ساختند از همین روست که در نوشته های کهن عثمانی و عربی نام دریای خزر را «بحرالقزوین» نوشته اند.
ایستار گیتاشناسی[=موقعیت جغرافیایی]
شهر قزوین، کانون استان قزوین در بلندای ۱٬۲۷۸ متری از رویۀ دریا جا گرفته و گذرگاه پیوندی میان خاور و باختر، و جنوب و شمال کشور است، بپاس نزدیکی به تهران و کرج، و دارا بودن چندین شهرک فناوری، همچنین داشته های شایستۀ آموزشی از آن میان چندین دانشگاه و دیگر کانون های دانشیک از جایگاه ویژه یی برخوردار است.
در روزگار ساسانیان، راه ابریشم که بزرگترین شاهراه بازرگانی جهان بود از قزوین می گذشت، رفت و آمد بازرگانان بزرگ در این شهر، از سویی زمینه پیشرفت و فراپویی آن را فراهم می آورد و از سویی دیگر تبارهای تازیگر را به تاخت و تاز و چپاول دارایی مردم بر می انگیخت، آبادی های دشت قزوین پیوسته دستخوش تاخت و تاز تبارهای گوناگون بوده و سرنوشت این شهر زیبای باستانی را با فراز و
فرودهای بسیار درگیر ساخته است.
سلجوقیان
طغرل در سال ۴۳۳ کوچی ماهشیدی قزوین را گشود و یکی از شیعیان علوی را به فرمانروایی قزوین
برگمارد. طغرل در سال ۴۵۵ کوچی ماهشیدی در گذشت و پسرش برجای او نشست، ولی سران لشکر در قزوین گردآمده و خطبه پادشاهی به نام الب ارسلان خواندند. این رویداد نشان می دهد که قزوین در آغاز روزگار سلجوقی دارای جایگاه بسیار ویژه بوده است.
صفویان
پس از مرگ «شاه اسماعیل یکم» فرماندهان قزلباش پسر دهسال و سه ماهۀ او «تهماسب» را بر تخت پادشاهی نشاندند. در نخستین سالهای پادشاهی تهماسب، برخی ناسازگاری ها میان سران قزلباش، به درگیریهای خونین انجامید و در این میان «عبدالله خان ازبک» برادر زادۀ «شیبک خان» با بهره گیری از تنش های بد هنجاری که میان سران قزلباش روی داده بود به خراسان یورش آورد و پس از گشودن مرو و مشهد، بر استرآباد و بستام و دامغان نیز چیره شد، «شاه تهماسپ» در نخستین نبرد خود در شانزده سالگی، «عبدالله خان ازبک» را شکست داد. خان ازبک چندین بار دیگر نیز به خراسان یورش آورد و تا هرات نیز پیش آمد، ولی هر بار از نیروهای «شاه تهماسپ» شکست خورد. درسال 938 کوچی ماهشیدی، «شاه تهماسپ» پس از بیرون راندن ازبکان از خراسان در کارِ گرد آوردنِ سپاه برای یورش به فرا رود بود که «سلطان سلیمان» پادشاه نو رسیده عثمانی به آذربایجان لشکر کشید و پس از گشودن تبریز، به سوی خاور پیش راند. «شاه تهماسپ» شتابان به آذربایجان بازگشت، ولی پیش از آنکه با «سلطان سلیمان» روبرو گردد، سپاهیان عثمانی در پی ریزش برف سنگین و سرمای سخت و کمبود خوراکی از نبرد چشم پوشیده و راه بازگشت پیش گرفته بودند.
شاه تهماسپ صفوی
«شاه تهماسب» پایتخت خود را از تبریز به قزوین برد و چندی آسوده بال به خوشباشی و زن بارگی و هم جنس بازی نشست تا اینکه برادرش «القاص میرزا» که از سوی او به فرمانروایی شروان گمارده شده بود در سال 951 سر به شورش برداشت.
قزوین در روزگار صفویه ۵۷ سال پایتخت ایران بوده و از همین رو دارای سازه ها و دیرینکده های تاریخی بسیار است.
قزوین را پایتخت خوشنویسی ایران نیز دانسته اند. از خوشنویسان نامدار قزوینی میتوان از میر عماد حسنی قزوینی نام برد که از پرآوازه ترین خوشنویسان در کارنامۀ فرهنگ و هنر ایران است. میرعماد بنیاد دبیرۀ «نستعلیق» را آنچنان استواری بخشید که کارشناسان آن را «اَروس خطوط» نام دادند.
میرعماد در سال ۹۶۱ کوچی ماهشیدی برابر 1615 زایشی در قزوین دیده به جهان گشود در ۱۰۲۴ کوچی ماهشید برابر 1554 زایشی، بگناه سنی بودن، بفرمان شاه عباس صفوی، بدست اوباش شیعه مذهب کشته شد. نیای بزرگ او از دبیران و کتابداران روزگار صفوی بود. میرعماد در کودکی، در همان شهر قزوین پایه های خوشنویسی را نزد استادانی مانند عیسا رنگ کار و مالک دیلمی آموخت و در جوانی از آزمون بسیاری از استادان دیگر نیز بهره گرفت.
تندیس میرعماد(میدان میر عماد - قزوین)
دست نوشته های میرعماد در زمانی که زنده بود نه تنها در ایران و دربار صفوی بلکه در دربار گوکانیان هند و پادشاهان عثمانی هم از ارج بسیار ویژه برخوردار بودند. گفتهاند که دست نوشته های او را با زر می خریدند. او در هنگام مرگ از داراترین مردان ایران بوده چنانچه خانهاش را وزیر آن زمان نتوانست بخرد.
قزوین از نگر شمار سازه های باستانی جایگاه یکم در ایران، و جایگاه سوم در جهان را دارد از سازه های بجا مانده از جهان کهن می توان قلعۀ سمیران، کاروانسرای سعد السلطنه، مسجد جامع قزوین، میمون قلعه، حمام قجر، آب انبار سردار، پیغمبریه، کاخ چهل ستون، امامزاده حسین و خیابان سپه (نخستین خیابان ایران) نام برد.
قزوین به انگیزۀ دارا بودن ۲ هزار و ۵۰۰ هکتار باغستان کهن در پیرامون شهر و بودن بوستان ۱٬۴۰۰ هکتاری باراجین در سال ۱۳۹۲ به برنام « شهر پاک ایران» برگزیده شد.
زبان مادری بیشینۀ مردم قزوین پارسی همراه با گویش شیرین قزوینی است. زبان های تاتی، گیلکی، و آذری هم در قزوین روایی دارند.