شاهین، با نام های دیگر ایرانی مانند: هُمای - شهباز- باز – آله – و با گویش تازی (عقاب) پرنده یی است بزرگ پیکر- تیزپرواز- تیزبین– سبک پَر- بلند آشیان – تیزبانگ – ستبر نوک – سهمگین چنگال و بسیار نیرومند. هنگامی که بال می گشاید پهنای دو بالش به دو متر می رسد. به هنگام شکار از جانوران بزرگتر از خود نیز مانند گوسپند و بُز و آهو هم روی بر نمی گرداند!. زندگانی دراز سد ساله دارد و در توانایی و شکوه سر آمدِ همۀ پرندگان است، از این رو آن را شاه مرغان هم گفته اند.
این هوانورد گستاخ، به پاس ویژگی های شکوهمندی که دارد از دیر هنگام تاکنون، در بسیاری از سرزمین های کهن به نشان شهریاری نیک، و نیروی کشورداری و سپاه کشی بکارگرفته شده و امروز نیز در کشورهای آمریکا – اتریش - ارمنستان – آلبانی – مصر- مکزیک – اُردُن – عراق - اندونزی – نیجریه – پاکستان- رومانی- پاناما - روسیه – سوریه و... به نشان توانمندی و سر فرازی بکار می رود.
در هستی شناسی ایرانی شاهین با نام [ وارِغنَ Vareghna» نشان فَرَّ کیانی است. وارِغنَ یک واژه دو بهری از زبان اوستایی است، بهر نخست آن وار به چم بال، و بهر دوم غنَ به چم زدن و کُشتن است، در گرامی نامۀ اوستا این واژه گاه در کنار مرغ دیده می شود که آرش آن مرغ بال زن و همان مرغ شکاری تیز پرواز است، بیشتر اوستا شناسان آن را به «شاهین تیز پرواز» برگردانده اند. در یشت چهاردهم، ایزد بهرام در پیکرهای گوناگون رُخ نشان می دهد که یکی از آنها همین شاهین بلند پرواز دور نگر است.
زَرتُشت از اَهوره مَزدا پرسید:
ای اَهورَه مَزدا، ای سپند ترین مینُو، ای دادار جهان اَستومَند، ای اَشَوَن، کدام یک از ایزدان مینوی زیناوند تر است؟ [زیناوند = دارندۀ جنگ ابزار]
آنگاه اَهوره مَزدا گفت:
ای سِپیتمان زَرتُشت،
آن ایزد مینُوی، بهرامِ اَهوره آفریده است.
٢
بهرام اهوره آفریده نخستین بار، به کالبد باد شتابانِ زیبای مزدا آفریده یی به سوی او(زرتشت)
وزید و فرّ مزدا آفریده، فَرَّ نیکِ مزدا آفریده و درمان و نیرو آورد.
٣
آنگاه بهرام اَهورَه آفریدۀ بسیار نیرومَند بدو گفت:
من نیرومَند ترین، پیروز ترین، فَرِّه مَند ترین، نیک ترین ، سودمَند ترین و درمان بخش ترین آفریدگانم.
۴
من ستیهندگی را، ستیهندگی همۀ دشمنان را – چه جادوان و پریان، چه کوی ها و کَرَپ های ستمکار در هم شکنم. [کوی ها و کَرَپ ها نام دو گروه از کیش بانان روزگار زرتشت اند]
۵
برای فَرّ و فروغش، من او را – آن بهرامِ مزدا آفریده را – با نمازی به بانگ بلند می ستایم .
١٩
بهرامِ اَهوره آفریده، هفتمین بار به کالبد «وارِغنَ» که شکار خود را با چنگالها بگیرد و با نوک پاره کند به سوی او «زرتشت» پرید...
...وارَغنَ که در میان پرندگان، تُندترین و در میان بلند پروازان، سبک پروازترین است...
٢۰
در میان جانداران تنها اوست که خود را از تیرِ پرّان – اگر چه آن تیر، خوب پرتاب شده و در پرواز باشد تواند رهانید...
اوست که سپیده دمان، شهپر آراسته به پرواز درآید و از بامدادان تا شامگاهان به جُست و جوی خوراک بر آید...
٢١
... اوست که در تنگه های کوهساران شهپر بپساود،[پساویدن= لمس کردن –مالیدن] که بر ستیغ کوهها شهپر بپساود، که در ژرفای دره ها شهپر بپساود، که بر شاخساران درختان شهپر بپساود، و به بانگ مرغان گوش فرا دهد.
بهرام اهوره آفریده این چنین پدیدار شد.
٢٩
بهرام اهوره آفریده، او را تُخمۀ بارور و نیروی بازوان و تندرستی و پایداری تن و آنچنان نیروی بینایی بخشید که ماهی (کر) در آب داراست که خیزابی همچند مویی را در رود ( رنگها)یِ دور کرانه، در ژرفایِ هزار بالای آدمی تواند دید.
٣٣
بهرام اَهوره آفریده، او را تُخمۀ بارور، نیروی بازوان، تندرستی و پایداری تن وآنچنان نیروی بینایی بخشید که کرکس زرین طوق داراست که پاره گوشتی همچند مُشتی از دوری نُه کشور باز تواند شناخت، اگر چه در بزرگی، چون تابش سر سوزنی درخشان بنماید.
٣۴
بهرام اهوره آفریده را می ستاییم.
زرتشت از اهوره مزدا پرسید:
ای اَهورَه مزدا، ای سپندترین مینو، ای دادار جهان استومند، ای اَشَوَن، اگر من از جادویی مردمان بسیار بد خواه آزرده شوم، چارۀ آن چیست؟
٣۵
آنگاه اهوره مزدا گفت:
پَری از مرغ «وارِغنَ»یِ بزرگ شهپر بجوی و آن را بر تن خود بپساو و بدان پَر، جادویی دشمن را ناچیز کن (نگاه کنید به داستان رستم و اسفندیار و پر سیمرغ و زخمهای تن رستم!. و باز نگاه کنید به داستان زاده شدن رستم و یاری رساندن سیمرغ در پی به آتش کشیدن پری از او )
٣۶
کسی که استخوانی یا پَری از این مُرغ دلیر با خود داشته باشد، هیچ مرد توانایی او را از جای بدر نتواند برد و نتواند کُشت.
آن پَرِ مرغکان مرغ [مرغِ همۀ مرغان، همانگونه که می گوییم موبد موبدان یا شاهِ شاهان] بدان کس
پناه دهد و بزرگواری و فرِّ بسیار بخشد.
٣٨
آن کس که این پَر با اوست، همگان از او هراسانند، همان سان که همۀ دشمنان از من (اهورامزدا) به تن خویش بیمناکند. همۀ دشمنان از نیرومندی و پیروزی که در خویشتن من هست، ترسانند...
۴١
بهرام اهوره آفریده را می ستاییم.
بشود که پیروزی و فرّ بهرام، این خانه و گله و گاوان را فرا گیرد، همان سان که «سیمرغ» و ابر بارور کوهها را فرا گیرند.
در این بند از سیمرغ بجای شاهین نام می برده می شود، در داستان (زال)، و چگونگی زاده شدن رستم و درمان زخمهای او در نبرد با اسفندیار نیز همین سیمرغ است که شادی بخش دلهای ایرانیان می شود. آیا سیمرغ و شاهین این همان اند؟...
در زامیاد یشت آمده است که فَرّ کیانی به پیکر مرغی که همان وارَغنَ یا شاهین باشد از جمشید جدا شد. این فَرّ در زامیاد یشت چنین ستوده می شود:
فر کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم،
آن فر بسیار ستوده،
زبردست، پرهیزکار، کار آمد و چالاک را،
که برتر از دیگر آفریدگان است،
فری که از آن اهورا مزدا است،
که اهورا مزدا بدان آفریدگان را پدید آورد،
فراوان و خوب،
فراوان و زیبا،
فراوان و دلپذیر،
فراوان و کار آمد،
فراوان و درخشان .
تا آنان گیتی را نو کنند، گیتی پیر ناشدنی، نامیرا، تباهی ناپذیر، نا پژمردنی، جاودان زنده، جاودان بالنده و کامروا...
در هستی شناسی ایرانیان باستان، اینهمه فَرّ و شکوه در پیکر شاهین تیز پرواز نمایانده می شود. با چنین انگیزه یی بود که شاهنشاهان هخامنشی آن را نُماد شهریاری نیک دانستند و بر درفش خود نشاندند. در برخی از درفش ها نگاره یی از یک شاهین دو سر دیده می شود، بسیاری از ایران شناسان، این شاهین دو سر را نماد هوشیاری بیشتر- نگاهی همه سویه به هستی، دادمندی در آیین های کشورداری- برابر شماری تن و روان، و نگاه به خاور و باختر زمین دانسته اند.
ابوریحان بیرونی در التفهیم، و حکیم مؤمن تنکابنی در تحفه المؤمنین از شاهین شهپر گشودۀ زرین بر روی درفش هخامنشیان یاد کرده و نوشته اند که چنین درفشی هماره پیشاپیش سپاه بر افراشته می شد.
گزنفون Xenophon ( ٣۵۴- ۴٣۰ پیشازایش) در نوشتار ارجمند خود بنام کوروش نامه Cyropaedia می نویسد: هنگامی که کورُش از فارس لشکر آراسته به سوی بابل می رفت، پدرش تا به مرز فارس او را پسواز[بدرقه] کرد و در آنجا شاهین زرینی را دید که پیشاپیش آنان در پرواز بود . پدر کورُش آن را به فال نیک گرفت و دانست که پسرش در این نبرد پیروز خواهد شد. کورُش فرمان داد تندیسی از شاهین زرین با زر ناب بسازند و آنرا بر سر نیزه ای همانند درفش همواره پیشاپیش سپاه بر افرازند.
هرودوت(۴٢۵- ۴٨۶ پیشازایش) در گزارش خود می نویسد:
پیش از اینکه داریوش و شش تن از همراهانش به گئومات ستمگر(بردیای دروغین) یورش بَرَند، برخی از آنها دچار دودلی شدند و خواستند از این نبردی که فرجامش دانسته نبود دست بردارند، در این زمینه با هم در گفتگو بودند که ناگاه هفت جفت شاهین زرین را دیدند که دو جفت کرکس را دنبال می کنند، این رُویداد را به فال نیک گرفتند و خود را برای نبردی پیروزگر آماده ساختند.
شاهین زرین یا ( عقاب طلایی ) به لاتین Aquila chrysaetos در بسیاری از کشور ها دیده شده است، در ایران بیشتر در میان رشته کوههای البرز و زاگرس زندگی می کند، پهنای بال این پرندۀ خوش پیکر تا ٢۰٧ سانتیمتر می رسد.