در سال 856 کوچی ماهشیدی (برابر با 1452 زایشی)، نزدیک به شست و پنج سال پس از در گذشت حافظ، فرماندار تیموری فارس (ابوالقاسم میرزا بابُر، پسر بایسُنقُر ) به وزیر خویش (شمس الدین محمد معمایی) فرمود تا ساختمانی گنبد مانند بر آرامگاه حافظ بسازند.
آن ساختمان که مانند همۀ دیگر سازه ها از گزند باد و باران روزگار بی بهره نبود، نخستین بار در زمان شاه عباس یکم صفوی، و دومین بار به فرمان نادرشاه افشار باز سازی شد.
نخستین کس که آرامشگاه حافظ را «حافظیه» نام داد، «اوحدی بلیانی»، دانشور، سخن پرداز و نویسنده ایرانی در روزگار پادشاهی شاه عباس یکم بود.
در سال 1187 کوچی ماهشیدی(1772 زایشی) کریم خان زند میدانگاه حافظیه را فراخی بخشید و بر گِرداگِرد آن دیوار کشید. تا از گزند آیندگان و روندگان در پناه باشد.
در سال 1273 کوچی ماهشیدی(1857 زایشی) به فرمان «تهماسپ میرزا موبدالدواله» فرمانروای فارس، آرامگاه حافظ برای چندمین بار بازسازی شد.
بیست و یک سال پس از آن «فرهاد میرزا مُعتَمِدُالدّوله» که از دلباختگان حافظ بود یک پرچین آهنی بر گِرداگرد آرامگاه کشید.
در سال 1899 زایشی خسرو نامی از زرتشتیان شیراز، سازه یی از آهن و چوب در پیرامون آرامگاه بر پا کرد ولی یکی از بزرگ عمامه داران شیراز بنام «سید علی اکبر فال اسیری» به دستاویز اینکه یک زرتشتی در کار ساختن ساختمانی بر گور یک مسلمان است، از مردم خواست که آن را ویران کنند. این فرمان سر و سدای بسیار برانگیخت و زمینۀ ناخرسندی مردمِ شیراز را فراهم ساخت، ولی مجتهد پایورز مانند دیگر همتایان آبادی ستیز خود، بی نگر به ناخرسندی مردم شیراز در ویران کردن ساختمان حافظیه پای ورزید تا نشان دهد که پیروان زرتشت همواره خواستار آبادی و نوسازی جهان، و کیش بانان مسلمان همواره در پی ویرانگری و بیابان سازی اند. در پی خوی ویرانگری آن بزرگ عمامه دار مسلمان، آرامشگاه حافظ تا سال 1319ماهشیدی(1901زایشی) همچنان در ویرانی و نابسامانی نشست، تا اینکه مظفرالدین شاه قاجار به یکی از پسران خود بنام «ملک منصور شعاع السلطنه» فرمان داد تا یک سازۀ آهنی بر آرامگاه حافظ بگذارد و آن ویرانه را سر و سامان بخشد.
در سال 1310 خورشیدی( 1931زایشی) «فرج الله بهرامی» دبیر اعظم استاندار سپاهان و پارس بر آن شد که در بازسازی این آرامگاه بکوشد ولی پیش از آنکه کامیاب شود به فرمان دولت به تهران فرستاده شد.
سرانجام در سال 1314خورشیدی برابر 1935 زایشی، رضا شاه بزرگ به علی اصغر حکمت وزیر آموزش و پرورش فرمان داد تا یک ساختمان با شکوه برای آرامشگاه این سخنسرای ایرانی که خورشید وار در سپهر ادب جهان می درخشد بسازد.
علی اصغر حکمت، فراهم کردن فرانمای حافظیه را به آندره گُدار André Godard باستان شناس فرانسوی سپرد.
آندره گُدار (ژانویه 1881- 31 ژوییه 1965 زایشی) پس از پایان چرخۀ آموزش مهرازی[=معماری] و باستان شناسی در فرانسه، در نخستین سالهای پادشاهی رضا شاه بزرگ به ایران آمد و از سوی دولت ایران به کار گمارده شد. موزۀ ایرانِ باستان، حافظیه در شیراز، موزۀ آذربایجان در تبریز، آموزشگاه ایرانشهر در یزد از کارهای بسیار ارزشمندی هستند که گُدار در ایران از خود برجای گذاشت. گُدار که در آن زمان فرمهان[=مدیرکل]باستان شناسی ایران بود، با الگو برداری از سازه های کهن ایرانی فرانمایی برای ساختمان آرامشگاه حافظ فراهم کرد .
سرپرستی کار ساختمان حافظیه از سوی وزارت آموزش و پرورش به شادروان «علی سامی» نویسنده، پژوهشگر، باستان شناس و استاد دانشگاه، و دیده بانی[=نظارت] کار به سرلشکر «علی ریاضی» وزیر جنگ سپرده شد.
هزینۀ ساخت این آرامشگاه همراه با ساخت کتابخانه و آرامگاه «قوام الملک» شش سد هزار ریال بر آورد شد و کار ساختمان تا سال 1317 به درازا کشید
آرامگاه حافظ در روز هجدهم آذر ماه ۱۳۵۴ با شمارهٔ ۱۰۰۹ و با برنام «بقعهٔ خواجه حافظ شیرازی» در پهرست «آثار ملی ایران» آگاشته شد.
مردم شیراز حافظیه را بسیار ارج می نهند، هم آنان که آشنای آن آستانند و هم دوستداران فرهنگ و ادب که از کران تا کران جهان به شیراز می آیند پیش از هر چیز به دیدار حافظیه می شتابند تا در پرتو اندیشه های جهان آرای حافظ نیرو بگیرند و از جام در پی جام از سرریز مهر او بنوشند:
تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاکِ رَهِ پیرِ مُغان خواهد بود
حلقهٔ پیرِ مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سرِ تربتِ ما چون گذری همّت خواه
که زیارتگَهِ رِندانِ جهان خواهد بود
برو ای زاهدِ خودبین که ز چشمِ من و تو
رازِ این پرده نهان است و نهان خواهد بود
تُرکِ عاشقکُشِ من مست برون رفت امروز
تا دگر خونِ که از دیده روان خواهد بود
چشمم آن دَم که ز شوقِ تو نَهَد سر به لَحَد
تا دَمِ صبحِ قیامت نگران خواهد بود
بختِ حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلفِ معشوقه به دستِ دگران خواهد بود
حافظ