هفت آبشار
در هستی شناسی ایرانی، برخی از شماره ها افزون بر بار رایشگری، بار جهان بینی و هستی شناسی نیز دارند، برای نمونه:
«یک» نماد گوهر هستی بخش اهورا مزدا خداوند جان و خرد است.
«دو» «سِپنَد مَینو» نیروی افزاینده و «انَگرَه مَینو» نیروی کاهنده
«سه» نماد اندیشۀ نیک، گفتارِ نیک، و کردار نیک است. کسی که خود را به این سه فروزه بیاراید با هنجار آفرینش هماهنگ می شود و در نوشوندگی و بهسازی جهان می کوشد. این همان توانایی و دانایی است که پیر شهنامه گوی تو س از آن یاد می کند:
توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پی برنا بود
«چهار» نماد خُرداد، چهارمین پرتو از پرتوهای هفتگانۀ مزدا اهوراست، خُرداد نشان رسایی یا کمال سِپَند مَینُوست.
همکرد توانمندی(شماره سه) و رسایی (شماره چهار) شماره ورجاوند «هفت» را می سازد که نماد جاودانگی و بیکرانی است.
برخی از روشنان آسمان مانند «هفت گردونه» و نیز هفت رنگ بنیادین: زرد- آبی- نارنجی- سرخ- بنفش- سبز- نیلگون که هر یک از آنها را در پیوند با یکی از هفت گویال[=سیاره] می دانستند:
زرد نشان خورشید و روز مهرشید(یکشنبه)
آبی نشان ماه و روز مهشید(دوشنبه)
نارنجی نشان گردونۀ بهرام(مریخ) و روز بهرام شید( سه شنبه)
سرخ نشان تیر(دبیر سپهر) و روز تیرشید (چهارشنبه)
بنفش نشان گردونۀ اُورمَزد(برجیس) و روز اُورمَزدشید( پنجشنبه)
سبز نشان ناهید( زهره) و روز ناهید شید( آدینه)
نیلی نشان کیوان(زحل) و روز کیوان شید( شنبه)
یکی از کهن ترین آیین ها در جهان باستان «آیین مهری» یا «میتراییسم» است که پیشینه یی به درازای شهریگری در جهان دارد، بسیاری از نماد های این آیین ایرانی را می توان در میان بسیاری از آیین های جهان امروز دید. ( نگاه کنید به: «آیا کریسمس همان یلداست؟»)
پیش از روی کار آمدن هخامنشیان، سرزمین میانرودان کانون شهریگری جهان بود، شهر کشورهای سومر و اکد و سپس تر آشور و کلده و بابل با نو آوری های خود گرانیگاه پیشرفت و فراپویی جهان بودند، ولی با روی کار آمدن کوروش بزرگ و بنیاد گذاری شاهنشاهی هخامنشی همه ی آن شهریگری های کهن در فرهنگ ایران آب شدند، تاپایان شاهنشاهی ساسانی سرزمین میانرودان بخشی از خاک ایران به شمار می آمد . پایتخت ایران در بغداد(بغ داد) « دل ایرانشهر» گفته می شد.
پس از یورش تازیان بیابانگردِ بی فرهنگ، این بخش از ایران یک سره میدان تاخت تاز تازیان شد و فرَ و شکوه پیشین را یکسره از دست بداد و نشانی از آن سنگ پایۀ شهریگری جهان برجای نماند. تازیان با کوچ های پیاپی از دل بیابان ها به دل ایرانشهر چیزی از آن همه نشانه های شهریگری برجای نگذاشتند.
مردمان و دیگر شهریگری های پیرامون ایران نیز به پیروی از ایرانیان، آیین مهر پرستی پیشه کردند و «مهر اندیش» شدند، اندک اندک نگاه همگان بسوی آسمان کشیده شد و رازوارگی های آسمان یکی پس از دیگری از پرده برون افتاد و مهرپرستی در بخش های بزرگی از جهان باستان دامن گسترانید. روز زایش مهر در ایران همان روز بیست پنجم دسامبر در مسیحیت است، تن پوش سرخ کاردینال ها ، و نام پاپ(پدر پدران)، نواختن اُرگ در کلیسا به هنگام نیایش، روشن کردن سپندار(شمع) در کلیسا و مسجد و امامزداه های شیعه، و نیز مهرابه ها درون کلیسا همه یادگار آیین میترایی در اینگونه آیین هاست. میتراییسم در اسلام هم هنایش ژرف داشته است. نامورترین و شناخته شده ترین خاستگاه مهر پرستی در ایران، شهر خرم آباد کنونی است .
ورجاوندی شماره هفت در آیین مهری به همین گونه در بسیاری از دین ها آیین های جهان راه یافت و در هستی شناسی بسیار از مردم جهان رِخنه کرد. در سازه های بجا مانده از ایران باستان شمارۀ هفت بگونۀ بسیار برجسته خود نمایی می کند، برای نمونه گِرداگرد دِژِ هِگمتانه[همدان]پایتخت مادها دارای هفت دیوار بوده که کنگره هایی به رنگ های گوناگون داشته اند... شاهنشاه داریوش بزرگ با شش تن از دیگر بزرگان ایران گروه هفت تنی ساختند و بیارمندی یکدگر گئومات مغ که خود را بردیا پسر کورش شناساند و بر کمبوجیه شورید را از تخت شهریاری ایران پایین کشیدند ... در نگاره های نخش رستم بالای آرامشگاه شاهنشاه داریوش بزرگ، شش تن دیده می شوند که با خود داریوش شماره «هفت» را می سازند... آرامشگاه کورش بزرگ هفت پله دارد... در گِرداگِرد برخی از غالی ها و زیر انداز ها یا گلیم هایی ایرانی چنبره هایی هفت رنگ بافته شده تا کسی که بر آنها می نشیند از نیروی آرامش بخش اهورایی بر خوردار گردد.
هفت گامۀ رسایی در آیین مهری
کلاغ ( دانشپایۀ یکم)
کلاغ همه چیز خوار است از خوردن هیچ چیز روی بر نمی گرداند، پرندگان کوچک تر- میوه ها- مغزها- دانه ها- قورباغه - کرم خاکی – سابون - تخم دیگر پرندگان – لیسَک[=حلزون]- موش- جوجۀ دیگر پرندگان - لاش و مُردار دیگر جانوران...
در اختر شناسی کلاغ را در پیوند با ستاره تیر ( دبیر سپهر) و نماد هوا و باد نیز دانسته اند.
کرکس یا همای (دانش پایۀ دوم)
کرکس، پرنده یی است تیز پرواز، سنگین بال، دوربین، با نوک بسیار نیرومند و زندگانی دراز. کرکس وارون پرندگان دیگر آشیانه نمی سازد، با بال های ستبر خود می تواند در آسمانه یی بالاتر از کلاغ بپرواز درآید.
کرکس را در جرگۀ جانوران سودمند دانسته اند، چرا که مُردارها و لاشه ها را می خورَد و از گندیدگی جلو می گیرد.
مهر پرستان در اروپا این گامه را« همسر» یا «نامزد» گفتند و در پیوند با ستاره ناهید و نماد آب دانستند.
سرباز یا رزمنده (دانش پایۀ سوم)
در این گامه دانشجو می آموزد چگونه با روان فرماینده[=نفس اماره]ی خود برَزَمد و دو دیوِ گردن فراز آز و نیاز، دیوِ خشم خونین درفش، دیوِ ترس، دیوِ فزونخواهی، دیو خود کم بینی یا خود برتر بینی، دیوِ دو رویی، و دیوان دیگر را در خود بشکند ( سرباز را نماد خاک و زمین نیز دانسته اند).
شیر (دانش پایۀ چهارم)
در این گامه دانشجو بر روان فرمایندۀ خود چیره گشته و به گامۀ شهریاری و فرمانروایی بر خود رسیده است . شیر را نماد آتش نیز می دانند.
پارسی (دانش پایۀ پنجم)
برخی این گامه را گامۀ(پارسایی) گفته اند. پارسی یا پارسا نماد ستارۀ بامدادی است. در این گامه دانشجو با پرورش تن و روان، خود را از آلودگی های اینجهانی دور می دارد و گوهر خود را خورشید گونه می سازد.
پیک مهر (دانش پایۀ ششم) پیام آور دانش و بینش و منش نیک. در این گامه دانشجو به پایگاه استادی رسیده و خود می تواند پیام آورِ مهر باشد و در گسترش آیین مهر بکوشد. در کلیسای کاتولیک (که همه آیین های آن برگرفته از آیین مهری است)، کسانی که به این گامه می رسند را «کاردینال» می گویند. ردای سرخ کاردینال ها نشان سرخی آسمان به هنگام فراشد و فرو شد خورشید است.
پدر- پیر – پیر خورآباد- پدر پدران (دانش پایۀ هفتم)
آیین های هفت گانه
پرستش هرمزد یا اهورامزدا گوهر هستی بخش و خداوند جان و خرد.
اشویی، پاکیزگی و پارسایی.
سدره پوشیدن و کُشتی بستن، بهنگام رسیدن به سن برنایی .
برگزاری آیین و دردگان[درگذشتگان]
دستگیری از نیازمندان و تنگدستان.
برگزاری شادروزها و جشنهای ملی و آیینی.
بجای آوردن نمازها و نیایش های پنجگانۀ: مهر نیایش- خورشید نیایش- ماه نیایش – آتش نیایش و آب نیایش
شمارش هفت در هستی شناسی ایرانیان
هفت امشاسپندان: هفت ورجاوند جاودانه: هرمزد - بهمن – اردیبهشت- شهریور- سپندر مذ(اسفند) – خرداد- اَمُرداد.
هفت اشکوبه آسمان
هفت لایه زمین: زسم ستوران در آن پهندشت / زمین شد شش و آسمان گشت هشت.
هفت روشنان آسمان: خورشید(مهر)- ماه - تیر - ناهید - بهرام - برجیس – کیوان.
هفت روز هفته:
کیوان شید[کیوان + شید]: شنبه.
کیوان پس از مشتری بزرگترین گردونۀ سپهری شمرده می شود، چگالی کیوان 700 برابر بزرگتر از زمین است. تازی گویان آن را زحل می گویند. شید به چَم فروغ و روشنایی است. نخستین روز هفته در گاهشمار ایرانی با فروغ و روشنایی آغاز می شود.
مهر شید[مهر+ شید= پرتو مهر]: یکشنبه. مهر، نام یکی از بزرگ ایزدان در هستی شناسی ایرانی است، در پهلوی میترا... به چم دوستی و ایزد پیمان است .
مهشید[مه+شید= فروغ ماه]: دوشنبه
بهرام شید[بهرام+شید=فروغ بهرام]: سه شنبه. بهرام (در اوستا«وِرِثَغنَ»، در پهلوی «وَرَهران» یا بهرام، به چَم زننده یا کُشندۀ وِرِثرَ) نام ایزدِ رزم و پیروزی ، یکی از ایزدان بزرگ و مهند در دین مزداپرستی است، در پایگاه مَینُوی همتای ایزد سروش به شمار می رود . در مهریشت همکار ایزد مهر، و در بهرام یشت ، ایزدان مهر و رشن یاوران او هستند.
تیرشید[تیر+شید= پرتو تیر]: چهارشنبه . تیر(در اوستا«تیشتَریَه» و در پهلوی «تیشتر» ، در پارسی«تِشتر» یا «تیر» نام ستاره یی است که آن را با شعرای یمانی این همان دانسته اند. در اساتیر ایران و در دین مزداپرستی نام ایزد باران و یکی از مهندترین ایزدان است که سرود ستایش، و داستان شورانگیز رزم او با دیو خشکسالی در یشت هشتم(تیر یشت) آمده است.
اورمزد شید[ اورمزد+شید=فروغ اورمزد]:پنجشنبه . اورمزد نام دیگری از نامهای اهورا مزدا خداوند جان و خرد است
ناهید شید[ناهید+شید=پرتوناهید]:آدینه. ناهید ریخت دیگری از نام ایزد بانو اَرِدویسور آناهیتا ایزد بانوی آبهاست که خود به پُری و سرشاری همۀ آبهای روی زمین است.
هفت کشور (هفت بوم): اَرْزه در خاور - سَوَه در باختر- فِرَدَدَفْش در نیمروز (=جنوب)- ویدَدَفْش در نیمروز (=جنوب)- وُروبَرِشْن در شمال- وُروجَرِشن در شمال- خوَنیرَس در میانه. برترین این کشورها خونیرَس است که در پهناوری، به تنهایی، با آن شش دیگر برابر است و بامیک (:بامی) به چم درخشان است. این «خونیرَس بامی» بهترین سرزمینی است که مزدا آفریده است. هر کدام از این کشورها را سروری است و سرور سرزمین خونیرَس بامی «زردُشت» است.
زمین هفت کشور به شاهی تو راست
سپاهی و گاهی و راهی توراست
فردوسی
ابو ریحان بیرونی در التفهیم نموداری از این هفت کشور را اینچنین آورده است:
کشو یکم : هندوستان
کشور دوم: عرب و حبشان
کشور سوم: مصر و شام
کشورچهارم: ایرانشهر
کشور پنجم : صقلاب و روم (صقلاب تازی شده ی اسکلابنوی یا اسکلابوی از زبان یونانی است. تازیان اسلوها را به این نام می خواندند و افزودۀ آنرا صقالبه می گفتند. در شناخت گسترۀ گیتاشناسی و رخدادهای تاریخی آن پریشان گویی های بسیار در میان است .
نویسندۀ حدود العالم نوشته است : صقلاب ناحیتی است مشرق وی بلغار اندرونی است و بعضی از روس و جنوب وی بعضی از دریای کرز است و بعضی از روم و مغرب وی وشمال وی همه بیابانهای ویرانی شمال است . و این ناحیتی است بزرگ و اندر وی درختان سخت بسیار است پیوسته و ایشان اندر میان درختان نشسته اند و ایشان را کشت نیست مگر ارزن . و انگور نیست و لکن انگبین سخت بسیار است . نبید و آنچ بدو ماند از انگبین کنند و خنب نبیدشان از چوب است و مرد بود که هر سالی از آن صد خنب نبید کند. و رمه های خوک دارند همچنانک رمه گوسپند و مرده را بسوزانند و چون مردی بمیرد اگر زنش مر او رادوست دارد خویشتن را بکشد.
مردمان اسلاو از گویشوران یکی از شاخه های هند و اروپایی هستند، گمان بر این است مانشگاه نخستین آنها اروپای خاوری بوده است. امروزه در بخش های بزرگی از بالکان – اروپای میانی- آسیای میانه و سراسر سیبری دامن گسترده اند. اسلاوها به سه شاخه باختری (چک ها، اسلاوک ها- و لهستانیها) و اسلاوهای خاوری (روس ها، اوکرایین ها و بلاروس ها) و اسلاوهای جنوبی( بوسنیایی ها ، سِرب ها ، کِروات ها ، مکدونی ها -، بلغارها، و اسلوون ها بخش بندی می شوند.
کشور ششم: ترک و یأجوج
کشور هفتم چین و ماچین
هفت دریا
هفت ایزد در آیین مانوی
هفت پیکر نظامی گنجوی
هفت خان رستم
هفت خان اسفندیار
هفت آتشکده: آذرمهر ، آذرنوش ، آذربهرام ، آذرآیین ، آذرخرین ، آذربرزین، آذر زرتشت
هفت تپه
هفت سین: سیب ، سنجد ، سُماک، سرکه ، سبزه ، سَمَنو، سبزه
هفت خانه: منطقه یی در خلیل آباد کاشمر
هفت خانی: دهی در نهاوند
هفت دست : سازۀ بجا مانده از روزگار صفوی
هفت گنج: نام نوایی از خُنیای ایرانی
هفت جوش: هفت توپال(فلز)
لگد کوبه گرزه هفت جوش
بر آورد از گاو گردون خروش
نظامی
همچنین زبانزدهای: هفت پشت، هفت اخگر، هفت خزینه، هفت خط، هفت حکایت، هفت خال، هفت غلم آرایش، هفت گنج پرویز، هفت چشمه، ترشی هفته بیچار و . . .
شیخ محمود شبستری در گلشن راز دوزخ را نیز داری هفت در دانسته است:
به زیر هر عددی سری نهفت است از آن درهای دوزخ نیزهفت است