زبان و دبیره شالوده های بُنیادین ادبسار یک سرزمین دانسته می شوند. زبان ابزاری است برای بازنمود اندیشه، و دبیره کارمایه یی است برای نگهداشت سخن و رساندن به دیگران و سپردن آن به دودمانهای آینده. ادب، هنر بسیار والایی است که سخن را شیوایی می بخشد و با نشاندن بردلها، آن را جاودانه می کند.
بیارمندی این سه یار دیرین (زبان، ادب، و دبیره) است که ما پس از گذشت هزاران سال می توانیم آوای دل انگیز اشو زرتُشت ورجاوند را از فراسوی زمان بشنویم:
۱/۳۰
اینک سخن می دارم،
برای شما ای خواستاران،
و برای شما ای دانایان،
از دو نهادۀ بزرگ.
و می ستایم،
اهورا و اندیشۀ نیک را،
و دانش نیک و آیین راستی را،
تا فروغ و روشنایی را دریابید،
و به رسایی و شادمانی برسید.
۲/۳۰
پس،
بهترین گفته ها را به گوش بشنوید،
و با اندیشG روشن بنگرید،
و هر یک از شما برای خویشتن،
از این دو راه یکی را برگزینید،
و پیش از رویداد بزرگ،
هریک بدرستی آگاه شوید ،
و این آیین را بیاموزید و بگسترانید.
۳/۳۰
اینک،
آن دو مَینُوی همزاد که در آغاز،
در اندیشه و انگار پدیدار شدند،
یکی نیکی را می نماید و آن دیگری بدی را،
و از این دو
دانا راستی را بر می گزیند و نه نادان.
***
۱/۳۱
ای جویندگان دانش،
اینک برای شما،
این آموزش ها و سخنان ناشنوده را،
آشکار می سازم.
بی گمان، این سخنان،
برای کسانی که با آموزش دروغ،
جهان راستی را
به تباهی می کشانند، ناگوار،
و برای دلدادگان مزدا بهترین است.
۲/۳۱
چون با این آموزشهای نا دُرُست،
گزینش راه بهتر ، روشن و آشکار نیست،
من چونان آموزگاری،
که برگزیدG مزداست،
به سوی شما می آیم،
تا هر دو گروه را بیاموزانم،
چگونه برابر راستی زندگی کنید.
***
۵/۵۳
این سخنان را به شما می گویم
ای نو اَروسان و ای تازه دامادان،
پَندم را با اندیشه بشنوید و به یاد بسپُرید،
و با یابش [وجدان]خود دریابید و بکار بندید:
پیوسته زندگی با اندیشه ی نیک کنید،
و هر یک از شما در راستی
از دیگری پیشی گیرید،
تا از زندگی و خانمان خوب برخوردار گردید.
۶/۵۳
ای مردان و ای زنان،
این بدرستی بدانید که
در این جهان، دروغ فریبنده است
از آن بگسلید و آن را مگُسترانید.
و این بدانید که
آن خوشی که از تباهی و تیرگی راستی
به دست آید.
مایۀ اندوه است،
و دُروندانی که راستی را تباه می سازند، [دروندان= ناراستکاران]
زندگی مینُوی خویشتن را نابود می کنند..
ادبسار زبانی
آدمی پیش از آفرینش دبیره تنها از راه گفتار می توانست اندیشه و سُهش های خود را آشکار سازد. داستانها - لالایی ها - ترانه ها- سروده های رزمی- استوره های نانوشته یی که سینه به سینه از روزگاران بسیار کهن تا به روزگار ما رسیده اند، همه بخشی از ادبسار زبانی یا «ادبیات شفاهی» شمرده می شوند.
جایگاه دبیره در ادبسار
آدمی پس از آنکه توانست گفته ها و سروده های خود را سینه به سینه زنده نگهدارد، به جستجوی ابزار کارآمدتری برخاست تا بیارمندی آن بتواند اندیشه ها و سُهش های خود را بی کمترین دگرگونی برای آیندگان به یادگار بگذارد، در پی چنین کوششی بود که دبیره ساخته شد.
بسیاری از مردم جهان پیدایش دبیره را دِهِش خدایان دانسته و داستانهای بسیار دل انگیز در این زمینه پرداخته اند، پیر شهنامه گوی توس، داستان شیرین پیدایش دبیرۀ ایرانی را پی آیند نبرد پیروزگر تهمورس با دیوان دانسته است:
شدند انجمن دیو بسیار مَر
که پردخته مانند از او تاج و فَرّ
چو تهمورس آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
به فَرَّ جهاندار بستش میان
به گــــــردن بر آوَرد گُــــــرز گران
همه نَرّه دیوان و افسونگران
بــرفــتند جــادو سپاهی گران
دَمنده سیه دیوشان پیش رَو
همی باسمان بر کشیدند غَو
هوا تیره فام و زمین تیره گشت
دو دیده به خشم اندرون خیره گشت
جهاندار تهمورس بآفرین
بـــــیامد کمر بستۀ رزم و کین
یَکایَک بیاراست با دیو جنگ
نـــــــبُد جنگشان را فـــــــــراوان درنگ
از ایشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مـــــــا را مَکُش تا یکی نــــــــو هنر
بـــــــیامــــــوزی از مــــــا که آیـــــد بــه بَــــر
کی نــــــامــــور دادشان زینهار
بــــدان تا نـــهانی کنند آشـکار
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجُستند نـــــاچـــــــــــــــار پـــــــــــــیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش بر افروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چـــــــه رومی، چــــه تازی و چه پارسی
چه سُغدی و چینی و چه پهلوی
نــــــــگاریــــدنِ آن کِــجا بـــشنوی
فردوسی می گوید که دیوان سی گونه نبشتن به تهمورس آموزاندند ولی تنها از شش گونه دبیره نام می برد. این داستان در نوشته های پهلوی و پازند بگونۀ دیگری یاد شده است. در پازند «دانای مینو خرد» در فرگرد 27 چنین آمده است:
« و از تهمورف نیک آیین سود این بود که گجسته اهریمن دُروند [دروغ زن، ناپاک] سی سال به بار داشت و هفت گونه دیویری Diviri [دبیری، خط] که آن دُروند نگاهداشت به او پیدا آورد».
در نامۀ دیگرِ پازند بنام (ائوگمدئچا Aogemadaecha) آمده است:
« و آن تهمورف زیناوند پسر ویونگهان بود که دیو اهریمن را به بار داشت و هفت گونه دیویری از او بیاورد.»
دبیره است یا خط؟
واژۀ خط و همکردهای آن مانند خطاطی[= خوشنویسی] – خطوط[= راهها، رشته ها، نوشته ها، کِشه ها] - خط مستقیم[= سَمیرآ راست] – خط محور[= سمیرۀ آسِه] – خط فاصله[=کِشَک دوری، یا کِشَکِ بازه] و... جز اینها، همه از زبان تازی به پارسی در آمده و به ناروا جا خوش کرده اند، این واژه با برخی از واژه های پارسی نیز درآمیخت و همکردهای دیگری مانند: خط نویسی(= دبیره نویسی) – خوش خطی(= خوش نگاری، خوشنویسی) – خط کش[= پَگمال] – خط گذار[= خامه زن، نیزه ور] – خط دیوانی[=دبیرۀ شکسته و ناخوانا، راز دبیره]– خط روان[= دبیرۀ خوانا] – خط عمودی[= سَمیرۀ راستا] – خط کش محاسبه[= پَگمال شُمارِش] – خط استوا[= سَمیرۀ برابر- کِشَک برابر] ... و جز اینها پدید آورد و زبان شیرین پارسی را دچار آشفتگی بیشتر کرد.
خط در زبان پارسی به دو چم گوناگون بکار می رود، نخست: (دبیره – نوشته – نویسه...) دوم: (راه – روش – شیوه و راستا.) چنانچه می بینیم برابرهای پارسی بسیار زیباتر و رساترند.
واژۀ دبیره در زبان پارسی برآمده از بُن واژۀ دیپی است، شاهنشاه داریوش بزرگ در سنگنبشتۀ بیستون می نویسد:
« تو که زین پس این [دیپی] بخوانی کرده ی من ترا باور شود آنرا دروغ مپندار .»
باز می گوید:
« با خواست اهورامزدا مرا کرده های دیگری است که در این [دیپی] نوشته نشد، از این روی نوشته نشد که آنکه این [دیپی] پس از این بخواند او را کردۀ من گزاف ننماید .
این واژه سپس تر به ریخت دبیره درآمد و همکردهای بسیار مانند: «دبستان » - «دبیرستان» - «ادبستان» « دبیرخانه » -« دبیر» - «دیبا » - « دیباچه » و «دیوان» از آن ساخته شدند.
در برخی از نوشته ها که از زبان سُریانی بجای مانده، آمده است که اشو زرتشت ورجاوند، گرامی نامۀ اوستا را به هفت زبان: سُریانی، پارسی، آرامی، سَگستانی، مَروزی، یونانی و عبری نوشته است.
این سخن اگر چه گزاف می نماید ولی نشان دهندۀ آن است که برای زبان سَگستانی(سیستانی) و مروزی (زبان مردم مرو) نیز دبیره یی در کار بوده است.
هفت خط، در آیین میگساری
« در فرهنگ ما برای هر رفتار گروهی، آیین نامه، و شایست و نا شایست های ویژه بوده است ، از آن میان برای می گساری. از آن جا که پاسداشت ارج هم پیالگان آیین بایستۀ میگساری بود، و با نگرش به توانمندی و گنجایی هرکس، پیاله های می را در هفت لایه نشانه گزاری می کرده اند و هر لایه را به نامی می خوانده اند. نام این «هفت لایه» یا «هفت خطِ جام» را در سروده های سخن پردازان خوش پرداز ایرانی از نظامی و خاقانی تا صایب می توان یافت.
در این آیین «هفت خط» به کسی می گفته اند که بتواند جامی لبالب را یک دم بیاشامد و نشانی از دگرگونی در چهره و رفتار او دیده نشود. از آنجا که این کار در توان هر کس نبود، چنین کسان را نیرنگباز و تر دست و زرنگ نیز گفته اند:
هفت خط داشت جام جمشیدی
هـــــــر یــــــکی در صفـا چــــــــــــــــــو آیینه
جـــــور و بـــــغداد و بــــصره و ازرق
اشک و کاسه گــــر و فـــروردینه
ادیب الممالک فراهانی
پیر میخانه همی خواند مُعمّایی دوش
از خط جام که فرجام چه خواهد بودن
حافظ
کنون که شیشه می مالک الرقاب شده است
ز عقل نیست سر از خطّ پیچیدن
صایب تبریزی
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
خاقانی
دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد
لاجرم از خط صبر کار برون افتاد
خاقانی
تا خط بغداد ده باده به کم کاسگان
یک دو خط افزون بیار بهر لب خاصگان
قسم هر کس جرعه بود از جام غم
قسم مــن تا خط بغداد است باز
خاقانی
به جام عشق تو تا خط سیاه دهند
منم که سر به خط آن خط سیاه نهم
خاقانی
می تا خط ازرق قدح کش
خط در کش زهد پروران را
خاقانی
لعل در جام تا خط ازرق
شعله در چرخ اخضر اندازد
خاقانی
خورده یک دریای بصره تا خط بغداد جام
پس پیاپی دجله یی در جرعه دان افشانده اند
گرچه خرد در خط است بر خط می دار سر
تا خط بغداد ده دجله صفت جام حام
زان جــامِ جَـم که تا خط بغداد داشتی
بیش از هزار دجله مزیدم به صبح گاه
دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کیان یاد آورید
چون جام گیری داد ده، می تا خط بغداد ده
بغداد ما را یاد ده، سودای خوبان تازه کن
(خاقانی شروانی)
هفت دبیرگ ساسانی
در روزگار ساسانی هفت گونه دبیره بکار می رفت. نام و چگونگی این دبیره ها چنین بودند:
اَم دبیره یا هام دبیره: به گفته ی ابن ندیم این دبیره همگانی بود و به چند گونه نوشته می شد.
داد دبیره: که تنها در زمینۀ دادگری و دادگزاری بکار می رفت.
شهر آمار دبیره: برای شمارگری شهری مانند سرشماری و جز اینها
گنج آمار دبیره: برای شمارش و بررسی دارایی خزانه
کده آمار دبیره: برای شمارگری کشور
آخور دبیره: برای شمارش ستوران شاهی
آتشان آمار دبیره: برای شمارش آتش ها و آتشکده ها
روانگان دبیره: برای شمارش دِهِش های مردمی به آتشکده ها .
این دبیره بسیار خام و نارسا بود، از همین رو موبدان نتوانستند سرودهای کهن و سپنتای دینی را با آن بنویسند ناگزیر به پدید آوردن دبیره ی دیگری بنام دین دبیره روی آوردند.
گشته دبیره: این دبیره بیست و هشت واک داشت و برای نوشتن پیمان ها و سکه ها بکار گرفته می شد.
نیم گشته دبیره: این دبیره نیز بیست و هشت واک داشت، داده های پزشکی و جُستارهای فرزانی را با آن می نوشتند.
فرورده دبیره: این دبیره ۳۳ واک داشت و تنها برای نوشتن فرمان شاهنشاه بکار گرفته می شد. این دبیره را فرمان دبیره نیز می گفتند.
راز دبیره: چهل واک داشت و رازهای شاهان و برخی از رازهای سر به مُهر کشور را با آن می نوشتند. نام
دیگر آن شاه دبیره بود.
ویسپ دبیره: این دبیره در بر دارندۀ همۀ دبیرگان بوده است. با این دبیره زبان های رومی- کُپتی[قبطی] بربری – هندی - چینی– ترکی– نبطی و تازی را می نوشتند. گفته اند که بجز واژه ها ، هر سدای دیگری مانند شُرشُر آب یا نغمه پرندگان را نیز میتوانستند با آن بنویسند. این دبیره ۳۶۵ واک داشت، ۱۶۰ واک آن برای زبانهای مردمِ گوناگون، و ۲۰۵ واک برای نوشتن آواهای دیگر بکار می رفته است.
دین دبیره
گرامی نامۀ اوستا و سرودهای اشو زرتشت ورجاوند، تا دیر زمان دبیره نداشت و نوشته نمی شد، موبدان و دیگر کیش بانان آیین زرتشت، آن را بیاد می سپردند و سینه به سینه به دودمانهای پس از خود می رساندند. در میانۀ روزگار اشکانی، فرزانگان زرتشتی بر آن شدند که بجا مانده های اوستا را پس از ویرانگریهای اسکندر بنویسند، ولی چنانچه پیداست کامروا نگشتند، یکی از انگیزه های ناکامی موبدان نبودن دبیره یی بود که همه ی نشانه های بایسته را برای آواهای اوستا و گاتهای زرتشت داشته باشد. همگانی ترین دبیره یی که در ایران روایی داشت همان هام دبیره بود که تنها سیزده وات (حرف) داشت، ناگفته پیداست که چنین دبیره ی نارسا به هیچ روی نمی توانست پاسخگوی نیاز موبدان باشد. تا اینکه در زمان شاپور دوم که از سال 310 تا 375 زایشی بر سرکار بود موبد بزرگ ایران آتُر پات مانسار سپندان دبیره ی نوین و بسیار رسا و برازنده پدید آورد و آن را دین دبیره نام داد. بازمانده ی اوستای کهن را با آن
دبیره نوشتند و جاودانه کردند.
دبیرۀ اوستایی یا دین دبیره مانند همۀ دیگر دبیره های ایرانی از راست به چپ نوشته می شود و چهل و نُه واک یا نشانه دارد که چهارده تای آنها واک های آوایی هستند. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که دبیره پارسی امروز که بسیار خام و نارساست را، باید هر چه زودتر کنار گذاشت و دبیرۀ اوستایی که هم ایرانی است و هم رساترین دبیرۀ شناخته شده در جهان است را بر جای آن نشاند و خود را از این همه سرگردانی و سرآسیمگی رهایی بخشید. از میان این دسته از کارشناسان می توان از زنده یاد استاد ابراهیم پور داود یاد کرد که در بخش دین دبیره از گرامی نامۀ اوستا می نویسد:
« چندی است که در ایران به کاستیهای دبیره ی عرب برخورده و در صدد چارۀ آن هستند. دستهیی طرفدار اصلاح همین دبیره (الفبا)ی کنونی هستند، دستهیی دیگر میخواهند که آن را به کناری گذاشته و دبیرۀ لاتین را اختیار کنند. نتیجۀ کار طرفداران اصلاح دبیرۀ کنونی تا آن مقداری که به نظر نگارنده رسید بی مصرف و مُضحک است. البته دبیرۀ لاتین بسیار ساده و کامل است ولی گزینش آن از برای کشوری که همۀ شئونات ملی خود را باختهاست و تنها دارای یک زبان شکستهاست صلاح نمیباشد.»
همه کس میداند که به واسطۀ دبیرۀ عرب این همه واژگان سامی به فارسی راه یافتهاست، به گونهیی که تنها یک سوم واژگان ما آریایی است. فردا پس از برگزیدن دبیرۀ لاتین دسته دسته واژگان زبانهای اروپایی به زبان ما راه خواهند یافت و سدها واژه مانند رولوشن، کانستیتوشن، پارلمان، کاندیدات، کمیسیون، بودجه و جز اینها... با همان دبیرۀ لاتین و املای درست انگلیسی یا فرانسه نوشته میشود، با این ترتیب زبان آلودۀ ما آلوده تر خواهد شد. همان گونه که اندیشمندان ما میخواهند که با تغییر دبیره به دانش و آگاهی ما بیافزایند، باید پیشرفت دادن ملیت مان را نیز در نظر داشته باشند. باید به گونهیی عمل کنند که از درخت کهنسال ما، دوباره شاخ و بَری سر زند نه آن که تیشه به ریشۀ آن رِسَد. ملیت ما باید دوش به دوش هم با شیمی و فیزیک و هندسه پیشرفت کند نه آن که یکی از آنها فدای دیگری گردد. یگانه راه نجات ایران زنده نمودن سنت ملی آن است. چه خوب است که ترقی خواهان ما در تغییر الفبا نیز به دین دبیره که به فتوای دانشمندان اروپایی خاورشناس یکی از دبیرههای خوب به شمار میرود نظری افکنند و این الفبای ساده و آسان را که در مدت چند ساعت میتوان یاد گرفت به کلی فراموش نکنند. گذشته از آن که دین دبیره برگزیدۀ نیاکان ماست به وسیله آن میتوانیم خدمات شایانی به زبان و ملیت خود بنماییم و نفوذ واژگان عربی و ترکی و اروپایی در فارسی کم تر خواهد شد، همان گونه که در پارینه، دبیرۀ عرب، واژگان سامی را داخل زبان ما کرد در آینده «دین دبیره» واژگان فراموش شده ی (پارسی) را دوباره به یاد ما خواهد آورد و نیز به تلفظ درست واژگان فارسی که به واسطه کاستی دبیره ی عرب دگرگون شدند موفق خواهیم شد، از آن جملهاست نام خود میهن ما «ایران» که تا چند سدۀ گذشته تلفظ درست آن Eran محفوظ بود...
***
دکتر جلیل دوستخواه در پیشگفتار اوستا در همین زمینه می نویسد:
«... اوستا در اواخر دورۀ ساسانیان به خط ویژه یی که برای نوشتن آن اختراع شد، به نگارش در آمد. در آن روزگار چندین خط برای نگارش زبان پارسی میانه[پهلوی] بکار می رفت که هر یک نام و کار بُردی جداگانه داشت. رایج ترین و همگانی ترین این خطها آم دبیره یا هام دبیره بود که برای نمایش همه ی حرفهای آوایی و بی آوای زبان، تنها سیزده نشانه داشت و چنین خط ناقصی به هیچ روی نمی توانست سرودهای کُهن و مقدس دینی را که بنا به اعتقاد مزدا پرستان باید دقیقاً به صورت
اصلی آنها تلفظ و خوانده شود – ثبت و ضبط کند.
از این رو کارشناسان خط و زبان، و دانشوران و فرهیختگانِ زمان به چاره اندیشی نشستند و از روی خط آم دبیره خط نوی پدید آوردند که همۀ دقیقه های آوا شناسی در آن بکار رفته است و تا امروز یکی از کامل ترین خط های جهان به شمار می آید و این خط را از آن رو که تنها برای نگارش متنهای دینی[اوستا] بکار می رفت دین دبیره یا دین دبیری نامیدند و علاوه بر متن اوستا، بعد ها متنهای پازند[گزارش درباره ی اوستا] را نیز بدان نوشتند .
الفبای اوستایی یا دین دبیره، مانند همۀ خط های ایرانی(بجز خط میخی که در نگارش سنگ نبشته های هخامنشی بکار رفته است) از راست به چپ نوشته می شود و چهل و نُه نشانه[حرف] دارد که جز در مورد های استثنایی – همواره جدا نوشته می شود و از این حیث، اشتباهاتی که بر اثر چسبندگی حرفها در دیگر خط های ایرانی راه می یابد، در این خط به چشم نمی خورد.
پهلوی شمالی - پهلوی اشکانی - پارتی
پس از یورش اسکندر، دبیره و زبان یونانی در ایران بکار گرفته شد، با روی کارآمدن بلاش دوم از خاندان اشکانی، نخستین بار با زبان دیگر و دبیرۀ دیگری آشنا می شویم که زبان شناسان آنرا پهلوی شمالی یا پهلوی اشکانی نام دادند و سپس آنرا زبان پارتی گفتند.
پهلوی یا پارسیگ، نیای بزرگ زبان پارسی امروزی است که در روزگار ساسانی و اشکانی بکار می رفت، این زبان را میاندار پارسی باستان و پارسی امروز می دانند و از این رو آن را پارسی میانه هم می گویند.