فروردین، ماهِ ویژه ی فرَوَشی Fravashi ها، یا روان های پاک است. این واژه در پارسی باستان به گونۀ (فَرَوَرتی faravarti)، در پهلوی ( فَرَوَهَر faravahar )، و در پارسی نو ( فروهر foroohar) گفته می شود.
در گرامی نامۀ اوستا آدمی از پنج نیرو یا گوهرهای پنجگانۀ زیر بهره می برد:
اَهو«جان»: خویشکاری آن نگاهداری تن و سامان بخشی زیست آدمی است. این نیرو با تن هستی می پذیرد و با مرگِ تن از میان می رود .
اُروَنَ «روان» : که پاسخگوی کردار آدمی است . گزینش خوب و بد بدستیاری این نیروست. همین نیروست که پس از مرگ پاداش کردار نیک، و پادافره کردار بد را دریافت می کند . روان راستان و پرهیزگاران در سرایِ درخشان مینو به فَرَوَشی آنان می پیوندد ، و روان بد کرداران و زشتکاران در دوزخ رنج می کشد.
بَوذَ Booza «بو» در پهلوی « بوییتَن»: این نیرو افزون بر چم شناخته شدۀ آن، به چَم: آگاه شدن، دریافتن، و پی بردن هم هست ، هنوز هم در زبان پارسی «بو بردن» به چَم آگاه گشتن یا پی بردن به یک «راز» است. در اوستا این واژه به چم نیروی دریافت و فهم آدمی و بازشناسی شایست از ناشایست است. این نیرو با تن هر کس پدید می آید و پس از مرگ نیز بر جای می ماند و به روان می پیوندد.
دین: در اوستا «دَئِنا» از بُن واژۀ «دا» به چم «اندیشیدن و شناختن». در اوستا این واژه گاه به چم «مذهب و کیش» و گاه برای یکی از نیروهای پنجگانۀّ آدمی برای باز شناسی نیک و بد و چشم خورشید گونۀ درون بین، یا همان «وجدان» بکار رفته است
و سرانجام «فَرَوَشی» در پارسی باستان« فَرَوَرتی» و در پهلوی«فَرَوَهَر» و در پارسی «فَروَر» یا
«فروهر». این نیرو پیش از آفرینش گیتیانۀ تن هستی دارد، در چرخۀ زندگی پاسدار و نگهبانِ تن و نیروی پیش برندگی است، و پس مرگ نیز پایدار می ماند.
در اوستا و دیگر بُنمایه های کهن دینی ایرانی، از فَرَوَشی بدکاران سخنی در میان نیست و تنها اَشَوَنان و پارسایان و راستی پرستان از نیروی «فَرَوَشی» برخوردارند. تنها در «سد در بُندَهِش» می خوانیم که فَرَوَشی مرد گناهکار با بوی و روان او در دوزخ بسر خواهد برد.
نه تنها مردمان و مینوُیان ِ آفریدۀ اهوره مزدا، ونکه همۀ آفریدگان آسمانی و زمینی و آتش و آب و گیاه و جانور نیز دارای فَرَوَشی ویژۀ خود هستند که از آنها نگاهبانی و پاسداری می کند، و شایان ژرف نگری اینکه، خود آفریدگار جهان- اهوره مزدا- نیز دارای فَرَوَشی است، چنان که در وندیداد( فرگرد نوزده بند چهاردهم اهوره مزدا به زرتشت می گوید:
ای زرتشت
فَرَوَشی مرا - که اَهورَه مزدایم- بستای
فَرَوَشی مرا که بزرگترین ، بهترین، زیباترین، استوارترین ، هوشیارترین، بُرزمندترین، و در اَشَه بلند پایگاه ترین (مینویان ) ام و همۀ روانم مَنثَرۀ ورجاوند است- بستای.
ای زرتشت
سراسر آفرینش مرا - که اَهورَه مزدایم- بستای
زنده یاد استاد مهرداد بهار در ریشه یابی این واژه و آرش آن، و همچنین خویشکار فروشی ها می نویسد:
« این واژه به معنای دفاع و ایستادگی است و با واژۀ ایرانی میانه و نو «گُرد» به معنای دلیر و قهرمان خویشاوند است. علت این نامگذاری را باید در وظایف دفاع عمومی بر ضد اهریمن و اعمال دلاورانه ی فَرَوَشی ها در دفاع از خویشان و نزدیکان دانست.
با توجه به وظایف متعددی که در زمینۀ دفاعی، برکت بخشیدن و همکاری با هُرمَزد در کار نگاهداری جهان به عهدۀ فَرَوَشی هاست، می توان باور داشت که در مرحله یی بسیار کهن ، تبارهای ایرانی به فَرَوَشی به عنوان روان نیاکان می نگریسته اند و سپس تر روان و فَرَوَهر از یکدگر جدا گشته دو چیز مستقل شدند.
برای شناخت جایگاه فَرَوَشی ها در هستی شناسی و جهان بینی ایرانی، بهترین بن مایه همان فروردین یشت، یا یشت سیزدهم در گرامی نامل اوستاست.
شاد روز «فروردیان» ، «فروردگان» ، یا «فروردینگان» جشن فرود آمدن فَرَوَهَرهاست:
« فروهر های نیک توانای مقدسین را می ستاییم که پیش از هنگام همس پت میدیم Hamas- pat- maydiem [ششمین گاهنبار سال و هنگام برابر شدن شب و روز] از جایگاه خود فرود آیند و در مدت ده شب و روزِ پی در پی، در اینجا برای آگاهی یافتن بسر برند.» (فروردین یشت)
در فرهنگ مزدیسنی افزون بر جشن فروردگان که در ده روزِ پایان سال برگزار می شود بی درنگ جشن نوروز و پس از آن در روز نوزدهم فروردین هم به انگیزۀ همنام بودن روز و ماه، و باز برای فرود آمدن فَرَوَهَرِ درگذشتگان آیین های ویژه یی برگزار می کنند . هم میهنان زرتشتی ما هنوز هم در آرامگاه ها برای خشنودی فَرَوَهر در گذشتگان عود و کُندُر و چوب خوشبوی سندل می سوزانند و گُل و گیاه و میوه و سپندار و لُرک Lork بر سر گورها می نهند. [لُرک آمیخته یی است از هفت میوه خشک مانند
پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما و توت]
در جشن فروردینگان ، لُرک را در چادرشبهایی می ریزند و پیش روی هفت موبد میگذارند، چند «موبدیار» هم باید در کنار موبدان باشند. موبدان سرودهایی را از فروردین یشت می خوانند تا لُرک را شگون بخشند. سپس موبد یاران چادرشبها را به کمر میبندند و لُرک را میان مردم بخش می کنند.