از روزگار خسرو پرویز، واپسیین شاهنشاه توانمندِ ساسانی، نوشتۀ کوتاهی بنام: ماه فروردین، روزخرداد برجای مانده است که خُجستگی «روز خرداد» از ماه فروردین را برمی شمارد. این نامه نخستین بار به کوشش زنده یاد ملک الشعرای بهار به زبان پارسی برگردانده شد و در سال ۱۳۹۱ خورشیدی، استاد بهمن انصاری گزیده هایی از آن را ویرایش کرد. در سر آغاز این نامه، به شیوۀ بسیاری از دیگر نامه های آن روزگار مانند وندیداد، زَرتُشت در یک همگویی از اهورا مزدا می پرسد:
ای دادار آفریدگار چرا مردمان خرداد روز از ماه فروردین را گرامی تر از دیگر روزهای سال می شمارند؟
اهوره مزدا در پاسخ می گوید:
ای سپیتمان زرتشت، من در روز خرداد از ماه فروردین گیهانیان را جان بخشیدم.
در روز خرداد از ماه فروردین بود که ایران و انیران و هفت کشور را پدید آوردم .
در روز خرداد از ماه فروردین بود که گیومرت را کالبد هستی بخشیدم تا به نبرد با اهریمن بر خیزد.
در روز خرداد از ماه فروردین بود که هوشنگ پیشدادی را در گیهان پدیدار کردم تا آتش را بر افروزد و کار ابزار بسازد و خانه ها و روستاها پدیدار کند.
در روز خرداد از ماه فروردین بود که تهمورس زیناوند را نیرو بخشیدم تا اهرمن را به نیروی خِرَد
ببندد و همانند اسبی بر او سوار شود و به گرد جهان بچرخاند.
در روز خرداد از ماه فروردین بود که جمشید خوب رَمِه را بر انگیختم تا مرگ از مردمان بردارد.
در روز خرداد از ماه فروردین بود که تیرِ آرشِ کمان گیر را فرا بُردم تا خاک ایران از افراسیاب تورانی باز ستاند.
در روز خرداد از ماه فروردین بود که زَرتُشت به همپرسگی برگزیده شد و دین هُرمَزد پذیرفت.
در روز خرداد از ماه فروردین بود که کی گشتاسب دین از زَرتُشت پذیرفت .
در روز خرداد از ماه فروردین است که هوشیدر بر بینش و همپرسگی با هُرمَزد خدای رِسَد و دین مزدیَسنان در جهان بگستَرَد.
در روز خرداد از ماه فروردین است که هُرمَزد خدای رستاخیز و تن پسین کند، جهان بی مرگ، بی پیری، بی غم، و بی اندوه شود.
جشن کیخسرو
یکی دیگراز فرخنده جشن های ایرانی که پس از یورش تازیان و گسترش اسلام در ایران از یاد ها برفت، جشنی بنام «جشن کی خسرو » بود که در « خرداد روز» از ماه فروردین ( ششم فروردین) برگزار می شد. آیین ها و چگونگی برگزاری این جشن را نمی دانیم، اگر چه ایرانیان باستان برابر فرهنگ جشن سازِ خود، به دستاویزهای گوناگون جشن در پی جشن می آراستند تا زمین را جشنگاهی برای خود و برای آب و خاک و گیاه و جانور بسازند، ولی ریشۀ جشن کی خسرو ، فرزند دلاور سیاوش و فرنگیس (نوۀ کیکاووس و افراسیاب) را که از دو تخمۀ ایرانی و تورانی زاده شد، و به کین خواهی خون پدر به نبرد با افراسیاب برخاست، باید در هستی شناسی ایرانی جستجو کرد. پذیرفتنی نیست که تنها به پاس پیروزی کی خسرو در نبرد با سپاه توران و کشتن افراسیاب(که پدر بزرگ مادری خود او بود)، ایرانیان چنین جشن فرخنده یی را نهادینه کرده باشند. بیخ و بُن این جشن و آیین های شادی بخش آن را باید درسرنوشتکیخسرو پس از پیروزیهای این جهانی جستجو کرد.
در برخی از گاهنامه ها، ششم فروردین را نوروز بزرگ و زاد روز اشو زرتشت ورجاوند دانسته اند، افزون بر این دسته از گاهنامه ها، دکتر کوروش نیک نام که چندی نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی بود، در نوشتاری زیر نام از نوروز تا نوروز نوشته است:
« روز ششم از ماه فروردین،[خور داد] نام دارد، در این روز پیامبر ایرانی از مادر زاده شده است و در سی سالگی در همین روز به پیامبری بر گزیده شده است و با همین انگیزه و پیامدهای سرنوشت ساز دیگری که در تاریخ ایرانیان رُخ داده است ، زرتشتیان این روز را جشن می گیرند و گرامی می دارند!..»
نا گفته پیداست که این پنداری است خام که هیچ پایۀ دانشیک ندارد. اوستا شناسانی که نام های بزرگ دارند، زمان زاده شدن زرتشت را از ششسد تا هزارسال پیش از زایش، و گروهی تا شش هزار سال پیش از افلاتون دانسته اند!
نکته یی که از دید دکتر کوروش نیکنام و دیگرانی مانند او پنهان مانده این است که در ایران باستان تا همین چند سدۀ پیش، زاد روز یا سال مرگ کسی را به یاد نمی سپردند، آنچه که از سوی نیاکان فَرمَند ما بها داده می شد، بینش ومنش بزرگان بود نه زاد روز یا روز مرگشان، ازاین روست که در سراسر شاهنامه کمترین نشان از زاد روز شهریاران نیک سرشت و پهلوانان والامنش دیده نمی شود، ولی زمان پایان کارشاهنامه با ژرف نگری بسیار نمایانده شده است:
سر آمد کنون قصه یزدگرد به ماه سپندارمذ روز اَرد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان داور کردگار
ورجاوندی و اشویی آن بزرگمرد تاریخ اندیشه درسخنان و آموزه های اوست نه اینکه درچه روزی و در چه سالی زاده شد یا در گذشت.