در برخی از نسخه های شاهنامه آمده است که جمشید توده های مردم را بر پایۀ کار و پیشۀ آنها از هم جدا کرد و در چهار گروه جا داد:
گروهی که «آتوریان» خوانی اش
به رسم پرستندگان دانی اش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بُوَد کارشان
نَوان پیش روشن جهان دارشان
ردان را دگر دست بنشاندند
همی نام «رشتاریان» خواندند
کِجا شیر مردان جنگاورند
فــــــــــــــــــــروزندۀ لشکر و کشورند
«بسودی» سدیگر گروه را شناس
کِجا نیست بر کس از ایشان نیاز [کِجا=کجا]
بکارند و وَرزَند و خود بدرُوند
به گاه خورش سر زنش نشنُوند
تن آزاد و آباد گیتی بدوی
بـــــــــــر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سُخن گوی آزاد مرد:
که آزاده را تنبلی بنده کرد
چهارم که خوانند «اُهتو خُشی»
همان دست ورزان ابا سرکَشی
فردوسی
نام این چهار گروه در نسخه های دست نویس بجز یک نسخه « کاتوزیان- نیساریان- نسودی - (بسودی) اَهنوخوشی( اَهتو خوشی) نوشته شده است.
این نام ها از شاهنامه های دست نویس و چاپی به فرهنگ ها راه یافته و همۀ آنها نام این چهار گروه را به همین ریخت نوشته اند. شوربختانه سدای واخواهی استادان و زبان شناسان و اوستا شناسان بجایی نرسید و گوشی برای دهان آنها یافت نشد. در سرودهای اشو زرتشت ورجاوند که کهن ترین مانداک از زبانی است که آن را « گات هایی» می گوییم از سه پیشه یا رَسته بدین گونه نام برده شده است:
خوَئِتو Xvaetu » سپاهی
وِرِزِنَه Verezena کشاورز
ایریامن Airyaman پیشوای دین – کیش بان.
در دیگر بخشهای اوستا که از گات ها جوان ترند نام این سه گروه بدینگونه آمده:
آترَوَن Athravan آذربان–آتش بان
رَذَاِستار Rathaestar سپاهی
وآستریا Vastrya برزیگر – کشاورز.
این سه واژه در زند [ گزارش پهلوی اوستا] بدین گونه اند:
آتوربان ( اَسرَوَک) Asravak
اَرتیشتَر Artetar ارتشتار
واستریوش Vastryos برزگر- کشاورز.
سپس گروه دیگری بنام « هویتیش Huitis » از ریشۀ «هویی تی Huiti» از بُن واژۀ « هو Hu» به چم آماده ساختن و بکار بستن به گروه های سه گانه افزوده شد که در گزارش پهلوی اوستا به هوتخش برگردانده شد، بر این پایه نام گروه های چهارگانه به زبان پهلوی چنین است:
آتوربان - ارتیشتر - واستریوش – هوتخش(با برداشت از واژه نامک- بکوشش عبدالحسین نوشین)
استاد پورداوود در این زمینه مینویسد:
«فردوسی در شاهنامه از برای تبغههای چاهارگانه واژگان دیگری بکار برده است و پدید آمدن این تبغهها را به جمشید پیوند میدهد، بدینگونه: کاتوزیان، نیساریان، نسودی، اَهنوخوشی. واژگان شاهنامه بگونهای ویران شده و از ریخت راستین خود بیرون رفته که بهیچ روی نمیتوان بنیادی برای آنها پیدا کرد. نه مانند واژگان گاتهاست و نه نزدیک به واژگان اوستا. تنها نام تبغۀ چاهارم که اهنوخوشی باشد نزدیک است به نام تبغۀ چاهارم اوستا: هوییتی[هتخش]»